عقـــــل بنـــموده بـــه دانشـــــــکده ي خـــاطــر تـــو ــ راي هـــاي هــــمه را فـــکر صـــواب انــدازی (والــه هروی)

ویژه همکاران

 
پوهنحئی علوم وترنری پوهنتون کابل
دیپارتمنت حفظ الصحه و تکنالوژی مواد غذایی
پایان نامه تحصیلی 

تاثیرات امراض بالای تولد عسل در ولایت لوگر 

تهیه کننده:  داکتر میلاد عالمی - DVM
استاد رهنما: پوهنیار دوکتور سید عارف احمدی 
 سال 1385/ 2006                                                                                  
_______________________________________________________________________
فهرست موضوعات
-  مقدمه
- پیشینه
- نژاد های زنبور عسل
- زنبورداری و انواع زنبور عسل در افغانستان
- بیماری های و آفات زنبور عسل
- مواد و روش کار
- پیشنهاد ها
- فهرست ماخذ
______________________________________________________________________

مقدمه:
    زنبورعسل حشره کوچکی است که دارای زندگی اجتماعی بوده و از حکومت یک مادری تابعیت می نماید. بدین معنی که دریک فامیل زنبورعسل ملکه نقش مادر رابه عهده دارد.
زنبور های عسل مدت ها قبل از پیدایش انسان روی زمین می زیست داشته است.درکشور ما تربیه زنبور عسل از سالهای طولانی مروج بوده که ابتدا در تربیه آن از کوزه و کندو های چوبی استفاده می نمودند. 
برای اولین بارتربیه فنی زنبور عسل درکشور ، درسال 1334 با خریدن نژاد وطنی این حشره از مردمان ولایت کنر ها و پکتیا شروع شده است. از اینکه نژاد وطنی محصول کم (طور اوسط 2 کیلوگرام عسل درسال دریک فامیل) داشت بعد ها به تربیه و تکثیر نژاد های خارجی پرداخته شد.
برای بار اول درسال 1340 سه فامیل زنبورعسل جنس قفقازی از خارج وارد و درسال 1341 از هر فامیل مقدار 70 کیلوگرام  عسلدر یک سال استحصال گردید در حالیکه ازهر فامیل وطنی درعین شرایط پرورش  7 کیلوگرام عسل حاصل گردید.
از آنجایکه وطن عزیز ما یک کشور زراعتی است و تقریبا 80  درصد مردم این سرزمین مصروف زراعت و مالداری میباشند، پرورش زنبورعسل را میتوان بهترین منبع عمده عایداتی این جامعه دانست.
در حال حاضر زنبورداری بخش پر منفعت زراعتی در برخی از ولایات افغانستان را تشکیل میدهد، که دربلند بردن سطح اقتصاد  فامیل های شاغل در کشور رول عمده را بازی می نماید.
زنبورعسل برعلاوۀ تولید عسل  موم و زهر ، نقش عمده را درعملیه گرده افشانی نباتات  و سطح حاصلدهی زمین های زراعتی و حفظ الصحه محیط زیست بازی مینماید.
زنبورداری دروطن ما می تواند یک پیشۀ عایداتی خوب برای یک تعداد مردم جامعه ما که اقتصاد  شان شدیدآ متضرر گردیده، می باشد. 


جهت جمع آوری معلومات همه جانبه درمورد تاثیرات ناگوار امراض بالای زنبور عسل درولایت لوگر  از طرف دیپارتمنت حفظ الصحه و تکنالوژی مواد غذایی دانشکد ه علوم وترنری موظف گردیدم تا پایان  نامه تحصیلی خویش را زیر عنوان (تاثیرات ناگوار امراض بالای تولید عسل در ولایت لوگر) تحت نظر استاد رهنما محترم پوهنیار سید عارف (احمدی) تهیه و معلومات فنی و مسلکی را از ساحه جمع آوری نموده و بعد از تحلیل و ارزیابی دردسترس علاقه مندان پیشه زنبور داری قرار دهم.                                   


                                                                                                           با عرض حرمت  
          
داکتر میلاد ( عالمی )



_________________________________________________________________________________

پیشینه:


    ترجمه:  و خداوند به زنبور عسل وحی کرد که در کوهها و درختان      
        وسقف های رفیع منزل گیرید و سپس از میوه های شرین و از حلاوت شهد گل های خوشبو تفذیه کنیدو راه پروردگار تان را به اطاعت بپویید, آنگاه از درون آنها شربت شرین به رنگهای مختلف بیرون آید که در آن شفایی مردمان است. دراین کار نیز آیت قدرت خداوند برای متفکران پیداست. سوره نحل (آیه 69-68 ))5

    اولین اثر بدست آمده از زنبور عسل مربوط به فوسیل های می شود که قدامت آنها حدود 40 میلیون سال تخمین شده است(1).
قدامت زندگی زنبور عسل درروی زمین به مراتب بیشتر از قدامت زندگی انسانها و بسیاری از انواع حیوانات و گیاهای موجود یا منقرض شده است. این حشره از پیدایش تاکنون قادر بوده است تا با شرایط محیطی متغیر ومتناوب سازش نماید و آن ها را تحمل نماید و به این گونه به زندگی خود ادامه بدهد. زندگی زنبور عسل درکره زمین بیانگر یکی از اسرار بزرگ خلقت است که جوانب مختلف آن تا قرون اخیر برای بشر نا شناخته بوده آرام آرام با کشف بخش از این راز های بزرگ خلقت بشر توانست به ارزش واقعی زنبور عسل پی ببرد و بداند که زنبور عسل درمقایسه با سایر حشرات از اهمیت بزرگی درامر بارورشدن گیاهان به وسیله عمل گرده افشانی برخورداراست که درغیر آن به شدت دچارمخاطره و اختلال میشود.
عسل اولین ماده غذایی بسیار شرین بوده که انسان ها از کندو های طبعی (درشکاف های درختان و لابلای صخره ها و کوه ها ) بدست میاورند. کهن ترین نمونه زنبورعسل درموزیم تاریخ طبعی نیویارک مربوط به زنبورعسل درحدود 20 میلیون سال قبل است.(4)
زنبور عسل همواره مورد احترام بشر بوده ودرهمه کتابهای آسمانی مانند قرآن کریم, انجیل, تورات و نوشته های یونان قدیم, روم  و افسانه های کهن فوم اسلاو از آن یاد شده است و زنبور عسل به عنوان یک حشره مفید, پرکارو از عسل آن به عنوان یک ماده مغذی و شفا بخش یاد شده است.
درکتابهای فارسی و هندی مانند کتابهای ابن سینا ودرکتاب مقدس هندوها بنام (ورا) که در2-3 هزارسال قبل از میلاد مسیح به زبان سانسکریت نوشته شده است از زنبور عسل با احترام نام برده شده است.(4)
انسان ها ابتدا کندو های زنبور عسل را از تنه درختان ساختند ودرکنار یکدیگر آنها را نگهداری می کردند, رفته رفته با افزایش دانش بشر زنبورداری نیز پیشرفت نمود. درقرن 19 خدمات ارزشمند دانش مندان مانند longestroth (1810-1895), Dzirzon( 1811-1906), Snodgress(1875-1962), Von Frisch( 1886-1982)
درقرن 20 دانشمندان دیگر مانند  Ritter Bailey, Roten Uhlet, Crane و Rree باعث تغیرات اساسی درزنبورداری وافزایش تولید عسل شدند.(4)
امروز نقش اساسی زنبور عسل درگرده افشانی محصولات  زراعتی و فرآورده های آن عسل, موم, زهر و غیره باعث شده که این حشره بیش از بیش مورد توجه قرارگیرد.
کندو های ابتدایی به صورت تنه درختی, سبدی , پوست درختی, حصیری , کوزه یی , پوست میوه یی , استوانه یی, ساقه گیاهی , حلبی و پلاستیکی بودند.  
نژاد های زنبور عسل
مطالعه قشر های مختلف زمین و سنگواره ها نشان می دهد که زنبور عسل خیلی زود تر از انسان روی زمین زندگی کرده و وطن اصلیش هم حدود اروپای مرکزی و جنوبی بوده است.
پس از پیدایش انسان از آنجا به نقاط مختلف انتشاریافته و به وسیله مهاجرینی که از قاره امریکا و اقیانوسیه به آنجا سفر می کردند حمل و سپس ازدیاد یافته است. به طور کلی زنبور ها به چهار گونه و هر گونه به چندین نژاد تقسیم می گردند.
1-     زنبور سرانا ( هندی ) Apis INDICA = A. ceranaa
2-     زنبور دورساتا ( بزرگ جثه) Apis DORSATA
3-     زنبورفلورا(کوچک) Apis FLOREA
4-     زنبور عسل ملیفرا (معمولی) Apis MELLIFERRA (4)

جدول 1-1 اندازه بدن چهار گونه زنبور عسل اصلی جهان                           (جدول 1)

نژاد
کارگر
نر
ملکه
زنبورعسل معمولی
(A.Melliferra)
15mm
20mm
20mm
زنبورهندی
(A.Indica)
13mm
?
?
زنبوربزرگ جثه
(A.Dorsata)
19mm
17mm
23mm
زنبورکوچک
(A.Florca)
8mm
12mm
14mm

1-    سرانا (هندی) Apis INDICA=Apis CERANA                      (5)
کمی کوچکتر اززنبورعسل معمولی و از زنبورکوچک بزرگ جثه تر بوده قد کارگر 13 ملی متر می باشد. درهندوستان , چین  و جاپان وجود داشته کندویش را با چند شانه مومی موازی درست می کند و از این لحاظ به زنبور عسل معمولی شباهت دارد.حفره هایی راکه باموم درروی شانه ها درست می نماید ازحفره های زنبور عسل کوچکتر ند. (4)

2-    دورساتا( بزرگ جثه) Apis DORSATA
درهندوستان و چین زندگی نموده بزرگترین نوع زنبور عسل می باشد که تا کنون شناخته شده است. قد کارگر هایشان حدود mm19, ملکه 23 و نر 17 ملی متر است . به حالت وحشی زندگی کرده و درزیر شاخه های درخت شانه می سازند این زنبور ها فقط یک شانه درست می کنند که طول آن تاcm 170 و عرض شانه تاcm 120 متر هم می رشد. جثه بزرگ و ظرفیت حمل عسل بیشتر این نوع باعث شده که پرورش دهندگان زنبور عسل به فکر خانگی کردن آن بیفتند, ولی هیچ یک از آزمایش های انجام شده برای این منظور به نتیجه مثبتی منتهی نشده اند. این زنبور ها فقط درهوای آزاد قادر به زندگی بوده و تمایل زیادی به مهاجرت دایمی آنها مانع ثبات و خانگی شدن آنها می گردد. زنبور های بزرگ جثه قادر به تحمل هوای سرد زمستانی مناطق بری نیستند.(4)

3-    فلورا (کوچک) Apis FLORFA
از همه زنبور ها کوچکتر بوده و قد کارگر هایشان حدود 8 ملی متر , نر تقریبا 12 و ملکه 14 ملی متر است . تنها یک شانه درست می کنند که مثل زنبور های بزرگ جثه به زیر شاخه درخت می چسپانند . به حالت وحشی درهندوستان وجنوب ایران وجود دارند. از این نوع زنبور کوچک تا حدود اهواز و آبادان هم دیده شده اند. زنبور های کوچک میلپون که درجزیره ماداگاسکارزندگی کرده ونیش ندارند نیز متعلق به همین نوع از زنبور ها می باشند . مقدار عسل هر جمعیت سالانه درحدود 4 کیلو گرام است.(4)

4-    ملیفرا ( معمولی) Apis MELLIFERRA
همان زنبور عسل معمولی است که آنها رادرروستا ها و شهرها برای تولید عسل درکندو ها نگهداری می کنند. قد کارگرها درحدود 15 ملی متر وملکه 20 ملی متر است. چند شانه درست می کنند که فاصله وسط یک شانه مجاور35 ملی متر یا 5/3 سانتی متر است. زنبور عسل معمولی به نژاد های مختلفی تقسیم می شود . برای زنبورداری چه نژادی را باید انتخاب کرد که بالا ترین محصول عسل رابدهد؟ مساله ای که تااکنون جواب صحیحی به آن داده نشده است .آزمایش های انجام یافته با نژاد های متعدد درآب وهوای متفاوت نتایج مختلف داده اند, تمام آزمایش ها یک نتیجه کلی داده که بهترین زنبور عسل درهر منطقه , زنبور های بومی همانجا هستند مشروط به این که به طریق علمی دربهتر کردن نژاد, محصول و فعالیتهایشان کار شده باشد. بطور کلی خصوصیات یک نژاد خوب عبارت اند از:

1-     آرام باشند و نیش نزنند
2-     پرمحصول باشند
3-     شفیره به اندازه لازم بدهند
4-     گل های شهد داررابسرعت پیدا کنند
5-     درمقابل امراض مقاوم باشند
6-     مصرف عسل زمستانی آنها کم باشد
7-     رشد سالانه خود را هرچه زود تر شروع کرده وخیلی سریع به حد اکثر رشد رسیده و بعلاوه مدت زیاد درحد بالای رشد باقی بماند.(4)
قسمت اعظم زنبورداری های کشور اززنبور عسل میلیفرا استفاده می کنند این نژاد دارای خصوصیات مطلوبی درشرایط آب وهوای کشور ما می باشد.دارای سه جنس کارگر, ملکه ونربوده که شکل ظاهری متفاوتی دارند(شکل 1-2 ) زنبور کارگردارای اندام های داخلی متفاوتی با سایر جنس های آن است این زنبورغدد مختلفی دارد که درمواقع لازم تولید فومون کرده وبه سایر زنبور ها هشدار وعلایم لازم برای نوع فعالیت درکندو, محل غذا , نوع غذا وغیره رامی دهد . غدد تولید موم وژله رویال نیز از اهمیت خاصی برای لانه سازی وپرورش لارو برخوردار هستند. زنبورملکه از سایر زنبور ها بزرگ جثه تربوده واندام تولید مثلی آن مانند تخمدان ولوله تخم رشدزیادی کرده است .

زنبورداری وانواع زنبورعسل درافغانستان:
درکشور عزیزما زنبورداری از زمانه های خیلی قدیم رایج بوده است چنانچه مردمان ما زنبوران را که بصورت وحشی درجنگلات, دیوار های عمارات, سوراخ سنگ ها وامثال آن زندگی می نمودند, بدست میاوردند ودرکوزه ها و سبد ها وحتی دردیوار های منازل خویش مورد پرورش و نگهداری قرارمیدادند که این طرززنبورداری تا کنون نیز دربسیاری نقاط کشورمروج است. دربعضی از مناطق افغانستان عسل و موم زنبوراز زنبور های وحشی و یک نوع زنبور بنام (Apis ceranaa ) که درکندو های دیواری نگهداری می شود جمع  آوری میگردد, با وجود که زنبورداری تجارتی به اساس زنبورعسل Apis mellefera که درسالهای 1960 معرفی شده است استوار میباشد. چون این زنبورخارج از منطقه است فلهذا به مشکل امراض و آفات (حشرات) مواجه بوده و نسبت به زنبورهای محلی افغانستان درمقابل امراض و آفات مقاومت کمتر دارد. این زنبور خارجی درمحل بنام زنبورایتالیوی شناخته شده است , همچنان این زنبوررابنام زنبورعسل غربی (اروپایی) نیز یاد می نمایند.(3)

قسمت ماخذ:

تقسیمات واقعی زنبورهای وحشی درافغانستان واضیح نیست. لیکن راپورهای عمده  درمورد استفاده از زنبورهای محلی موجود است که از قسمت های شرقی کشور یعنی ولایت کنرها , ننگرهارو پکتیا میباشد.

زنبورهای محلی افغانستان قرارذیل معرفی می شود.
اپس سرانا (Apis ceranaa )
این نوع زنبور دارای جسامت متوسط و خاصیت پرواز سریع داشته که شانه های آن از شانه های (comb) موازی ساخته شده است. بطورعنعنوی دربعضی قسمت های شرقی افغانستان درکندو های دیواری نگهداری می شوند.
نژاد های مختلف Apis ceranaa وجود دارند که می توانند ساحه وسیع بود و باش بین افغانستان , جاپان و از روسیه و چین درشمال و شمال شرق تا به اندونیزیا درجنوب موجود بوده ودراین اواخر به نام یایواگینی گو معرفی شده است, اشتغال نمایند.
زنبور های بعضی نژاد ها ی Apis ceranaa جسامت مشابه به بعضی نژاد های Apis mellefera دارند. جسامت Apis ceranaa درتمام جا ها متفاوت بوده و نژاد های استوایی آن خیلی کوچک بوده و تعداد کالونی کمتر دارند.(3)

اپیس فلورا (Apis florae )
یک زنبورکوچک به اندازه 5 ملی متر که با اندازه کف دست آشیانه یک خانه شانه مانند ساخته و در شاخه درخت ها وصل می باشد.(3)


اپیس دورساتا (Apis dorsata)
این زنبورجسامت کلان دارد که آشیانه کلان و یک شانه به عرض یک متر ساخته و آشیانه آن به شاخه های درخت وصل می باشد. شکارچیان از این آشیانه ها عسل و موم را جمع آوری می کنند. تنها Apis ceranaa و Apis mellefera درکندو ها زندگی کرده و یک آشیانه چندین شانه را درتاریکی می سازند و انواع دیگر آشیانه های یک شانه بشکل آویزان درشاخه های درختان درروشنی آفتاب می سازند.(3)

اپیس میلفرا: (Apis mellefera)
نام های دیگر این زنبور را بنام زنبور کندو , زنبور اروپایی , زنبور کندویی غربی و زنبور ایتالیوی یاد می شود . انواع این زنبور خیلی وسیع بوده و هم تحت مطالعه وسیع قرار دارد.
این نوع زنبور عسل بومی افریقا, قسمت زیاد اروپا و شرق میانه است. انسانها آنرا درامریکا, استرالیا, آسیا و دربسیاری قسمت های جهان معرفی کرده اند. Apis mellefera معمولا آشیانه خود را درداخل یک جای بسته می سازد. آشیانه آن عبارت از یک سلسله شانه های موازی بوده که این طرح و نمونه خانه سازی درصندوق های چوکات دار بکاربرده می شود.
نژاد های مختلف Apis mellefera دارای تعداد افراد مختلف فامیل های مختلف می باشند. عموما Apis mellefera دارای جسامت متوسط بوده که درمقابل آن انواع دیگر آن کلان یا کوچک شناخته شده اند.(3)

بیماری ها و آفات زنبور عسل
زنبور عسل عده ای بیماری, پرازیت و دشمن دارد که تعدادشان متاسفانه زیاد بوده و موجبات مرگ و میر زنبوررا درسنین لاروی , بلوغ و بخصوص پیری فراهم می آورند.
بیماری های زنبور عسل دارای عامل های ویروسی , میکروبی و قارچی می باشند.
شپشک پرازیت غذای زنبور است و موجبات بیماریش را فراهم نمی کند. موش گاهی از عسل زنبور می خورد ولی مقصودش از ورود به داخل کندو استفاده از گرمای مطبوع آن درهوای سرد زمستان و خزان می باشد.
خرس به خصوص درنقاط جنگلی درصورت دسترسی به کندو دشمن بزرگ عسل است. بدون این که نیش زنبورها ناراحتش کنند.
کرم موم خوار دشمن موم بوده و با عسل یا زنبور کاری ندارد.

1-    لوک امریکایی
ارسطو دانشمند یونانی درکتابی که حدود 2300 سال پیش درباره زندگی زنبورعسل نوشته آن را نیز شرح داده است. دراوایل قرن حاضر پس از کشف عامل بیماری معلوم شد که لوک عبارتست از اجتماع چند نوع بیماری که هر کدام آنها به وسیله میکروب بخصوص ایجاد می گردند. کمی بعد توانستند 2 نوع مختلف لوک امریکایی و لوک اروپایی از آن جدا کنند.

علایم:
سلول های سربسته سالم کمی برجستگی دارند و حال آنکه سر سلول های سربسته بیمارکمی فرورفتگی دارد که بعضی اوقات سوراخ های کوچکی هم در آنها دیده می شود وضع تخمگذاری درجمعیت های مبتلا نا منظم است.

عامل:
عامل این بیماری درسال 1904 به وسیله یک امریکایی به نام WEITH کشف شد به همین جهت آن را BACILLUS LARVAE WHEITH نامیدند. اسپورآن بسیار مقاوم است و سال ها می تواند بدون فعالیت زنده بماند و به محض مساعد شدن محیط فعالیت و تکثیر را از سر بگیرد. داخل بدن هر لارو مرده می تواند تا 5/2 میلیارد اسپور وجود داشته باشد.

راه های انتقال:
میکروب این بیماری به صورت اسپور همراه با غذا وارد بدن لارو های خیلی جوان هلالی شکل شده و درسیستم هضمی آنها رشد و نمو می کند. درداخل بدن لارو های مسن نمی تواند رشد نماید چون محیط برایش چندان مناسب نیست ولی پس از آنکه لارو تبدیل به شفیره شد دوباره محیط برایش مساعد شده و بسرعت به تکثیر پرداخته شفیره را می کشد. بطور کلی مهمترین راههای سرایت عبارتند از:
الف:- زنبوردار با دست ها و وسایل کار آلوده به بیماری با برداشتن قاب از کندوی بیمارآویزان کردن آن در کندو های سالم باعث انتشار مرض درزنبورداریش گردد.
ب بنابراین فقط لارو ها آنهم درسنین معینی گرفتار این بیماری می شوند. زنبور کاهل هرگز به این بیماری مبتلا نمی گردد ولی می تواند میکروب ها را از قابی به قاب دیگر حمل نموده و باعث شیوع آن درهمه قاب های یک کندو گردد.
:- خریدن کندو و جمعیت زنبور از زنبوردارانی که این بیماری درزنبورداری شان سابقه دارد نیز درسرایت  بیماری کمک می کند.
ج:- زنبورهای نر که می توانند آزادانه به داخل هر کندو که مایل باشند رفت و آمد کنند. میکروب ها را از کندو های سالم برده و مرض را به تمام کندو ها سرایت می دهند.
د:- استفاده از موم جمعیت های بیمار برای ساختن دیواره یا حتی استفاده از عسل جمعیت مریض برای تغذیه جمعیت های سالم این بیماری را انتقال میدهد.
ه:- پس از مهاجرت معمولا تعدادی از زنبور ها اشتباها به کندو های مجاورمی روند که درصورت تماس قبلی با میکروب ها , آنها را با خود به کندو های تازه برده جمعیت های آنها را نیز آلوده می نمایند.
و:- غارت جمعیت های ضعیف و بیمار به وسیله جمعیت های قوی باعث حمل میکروب ها, سرایت بیماری به جمعیت های قوی می گردد.
ز:- با مهاجرت دادن جمعیت های بیمار به مناطقی که تاکنون درآن لوک وجود نداشته , می توانند این مناطق آلوده گردند.

تشخیص:
دیدن میکروب های لوک زیر میکروسکوپ مطمین ترین راه تشخیص این بیماری است. برای تشخیص آن بدون میکروسکوپ و تنها به کمک چشم باید به نکات زیردقت و توجه کرد.
الف:- سر سلول های سالم کمی برجسته و گنبدی شکل است ولی سر سلول های بیماری که درداخل آنها لارو های بیمارمرده اند فرورفتگی دارد.
ب:- درسرسلول های سرپوشیده بیماراغلب سوراخ های کوچکی دیده می شوند که بزرگی آنها حدود سر یک سنجاق است.
ج:- رنگ لارو سالم , سفید و شفاف ولی لارو بیمار مرده, کدربوده و بتدریج تیره تر میشودبدین طریق که نخست عاج رنگ شده و بعد شیر قهوه یی و پس از آن قهوه یی تیره و سرانجام سیاه میگردد.
د:- هرگاه لارو مرده را که درداخل سلول قرارداردو هنوزکاملا خشک نشده بخواهیم به کمک یک چوب گوگرد بیرون بیاوریم مثل لاستیک کشیده می شود. این مهمترین وسیله برای شناختن لوک امریکایی وبخصوص فرق آن از لوک اروپایی است.
ه:- بوی کندو اغلب معمولی است و چیزی حس نمی شود بعضی از اوقات هم بوی سریشم می دهد.
و:- بهترین راه تشخیص این بیماری این است که پشت به نورایستاده و قاب خالی مشکوک را افقی نگهداریم. درصورت وجود بیماری لاروهای مرده و خشک شده درداخل سلول ها دیده می شوند.
ز:- طرز تخمگذاری درجمعیت های بیمارنا مرتب است و این موضوع را در شانه های با لارو های سربسته به راحتی میتوان تشخیص داد.

پیشگیری:
بهترین راه پیشگیری این بیماری و هر بیماری دیگر قوی نگهداشتن جمعیت زنبور ها و تقویت آنها است.
جمعیت قوی مثل انسان قوی و جوان معمولا گرفتاربیماری نشده و اگر هم بر حسب تصادف بیمار گردد خیلی راحت می تواند از خود دفاع کرده و خود ر انجات دهد و درحالیکه جمعیت ضعیف مثل انسان ضعیف با هر بیماری ساده از پای درمی آید.

معالجه:
برای معالجه جمعیت بیمار نیم لیترآب نیمه گرم را در یک ظرف سرپوش دار بزرگ ریخته و 15 کپسول ترامایسین بر رویش اضافه و مخلوط را آنقدر به هم می زنیم تا خوب و به طور کامل حل گردد.
از طرف دیگر 5/7 کیلو شکر را در 7 لیتر آب حل نموده مخلوط اولی را به آن اضافه می کنیم . مدت سه شب هر 4/3 لیتر از آن ار به جمعیت می خورانیم.
هر شب باید ظرف غذا خوری را خوب شست تا باقیمانده غذای شب قبل کاملا پاک شود.(3)
جمعیت بیمار اگر خیلی ضعیف باشد باید آنرا از بین برد و آنگاه به کمک یک چراغ شعله افگن میکروب های موجود درجدار کندو را سوزاند بدون آنکه جعبه بسوزد.
همه راه های تحقیق شده برای معالجه جمعیت های بیمارهرگز نتیجه صد درصد موفقیت آمیز نداده اند. بعضی ها برای معالجه لوک امریکایی از سولفاتیازل استفاده نموده و از آن راضی هم بوده اند.


لوک اروپایی:
بیماری ساری است که شباهت زیادی به لوک امریکایی دارد . به همین جهت تا قبل از اوایل قرن حاظر همه تصور می کردند که فقط یک نوع لوک وجود دارد. پس از شناختن و جدا کردن میکروب های آنها معلوم شد که لوک به وسیله 2 نوع میکروب بوجود می آید و بنابراین باید 2 بیماری مختلف باشد.
موجودیت مواد لزجی درلانه لارو تلف تلفات نطفه ها در اثر بیماری لوک اروپایی لارو های مرده دراثر بیماری لوک اروپایی که
                                                                                                                                             
 شدهدراثر بیماری لوک اروپایی – شکل 10               شکل (9)                                        شکل (8)
                                                                                                          
علایم:
ضعف جمعیت و بوی ترشی که به محض باز کردن کندو به مشام می رسد.
واضیح ترین علایم این بیماری می باشند. بوی مزبورمی تواند مثل بوی شیر ترشیده یا بوی عرق پا هم باشد.
این بیماری ساری بوده و به وسیله چندین نوع میکروب ایجاد می گردند که مهمترین ایشان BACILLUS ALVEI است. میکروب های مزبوراز لحاظ شکل ظاهری شبیه لوک امریکایی می باشند ولی از نظر میکروبشناسی با هم فرق دارند.

راه سرایت بیماری:
مثل لوک امریکایی از قابی به قاب دیگر یا از کندویی به کندوی دیگر و یا سر انجام از زنبورداریی به زنبورداریی دیگر انتقال می یابند.

طرز تشخیص
الف:- به کمک میکروسکوپ و دیدن BACILLUS ALVEI مطمین ترین راه نیز می باشد ولی این کار فقط درآزمایش گاه های  میکروبیولوژی ممکن است.
ب:- اگر لارو مرده را به وسیله یک چوب گوگرد از سلولش بیرون بکشیم بر خلاف لوک امریکایی حالت کشش و لاستیکی از خود نشان نداده و می ترکد.
ج:- چون لارو ها بیشتر درسنین هلالی شکل مبتلا به این بیماری شده و می میرند بنابر این معمولا سر سلول هایی که درآنها لارو ها با این بیماری مرده اند باید باز باشد و حال آنکه درلوک امریکایی سر سلول ها بسته است. بعضی از مواقع نیز اتفاق می افتد که لارو های بیمار به لوک اروپایی درسلول های سربسته بمیرند.دراینحال سر سلول ها نیز مثل لوک امریکایی فرورفته است.
د:- هنگام باز کردن سر کندو بویی شبیه بوی شیر ترشیده یا بوی عرق پا به مشام می رسد بعضی از مواقع هم اصلا بویی حس نمی شود.

پیشگیری
برای پیشگیری این بیماری نیز باید مثل لوک امریکایی و همچنین سایر امراض به تقویت جمعیت پرداخت و سعی کرد که جمعیت های زنبورداری همیشه قوی و آماده برای دفاع درمقابل بیماری ها باشند. بطور کلی از بین بردن جمعیت های ضعیف درزنبوداری خوب همیشه مهم بوده و تنها دراین صورت زنبورداری همیشه سالم و فعال باقی می ماند.

معالجه
الف:- درآغاز بیماری یا زمانی که بیماری هنوز شدت نگرفته بر داشتن قاب آلوده کافی است که جمعیت را نجات دهد ولی هنگامی که بیماری زیاد شد باید به دوا متوصل شد.
ب:- معالجه به کمک دوا به طریق زیر:
برای هر 5 جمعیت 15 کپسول ترامایسین را با 5/7 کیلو شکر و 4/7 لیتر آب مخلوط کرده خوب بهم می زنیم . برای بهتر حل کردن ترامایسین نیم لیتر از مقدار آب بالا را جداگانه نرم نموده ترامایسین را داخل آن می اندازیم و خوب بهم می زنیم تا کاملا حل شود. آنگاه آن را با بقیه مخلوط و هر جمعیت را هر شب با 4/3 لیتر آن تغذیه می نماییم. این کارراسه شب ادامه می دهیم.
ج:- درصورت که جمعیت خیلی ضعیف باشد بهتر است آن را از بین برده و کندو را به کمک چراغ شعله افکن از وجود میکروب ها پاک کنیم.(3)

نوزما
بد ترین و ناراحت کننده ترین بیماری نقاط مرطوب است. درنقاط مرطوب نه تنها کندو ها بلکه زنبورداری ها را ضعیف و بی محصول کرده و در حالت شدت همه آنها را از بین می برد. معمولا درمناطق خشک وجود ندارد. نوزما بسیار ساری می باشد فصل و شدت این بیماری بیشتر دراواخر زمستان و اوایل بهار یعنی در ماه های حمل وثور است. پس از ماه ثور بتدریج از شدتش می کاهد.

علایم
زنبورهای بیمار با پر های لرزان جلو کندو و یا کمی دورتر افتاده و می میرند. تا کمی قبل از این حالت درظاهر هیچ اثری از بیماری در آنها دیده نمی شود. وجود این بیماری مرگ و میر زنبور درداخل کندو را زیاد می کند. ضعف جمعیت درخزان یا اوایل بهار باید زنبور دار را به بیماری نوزما مشکوک کند. جمیعیت مبتلا شده بسرعت ضعیف می شود.نوزما یکی از خطر ناک ترین بیماری های زنبور عسل درمناطق مرطوب است. هرگاه جمعیت درخزان به این بیماری مبتلا گردد زمستان رابه زحمت می تواند بگذاراند زیرا اغلب تمام زنبور ها در همان زمستان تلف می گردند. اگر هم بتوانند تا بهار دوام آورد قادر به تولید محصول نخواهد بود . جمعیت آلوده حتی درتابستان هم قوی نمی شود. دراطراف سوراخ پرواز جمعیت های بیمار, لکه های زیاد بی رنگی دیده می شود که مدفوع خشک شده زنبوران مریض است که به حالت اسهالی از خود دفع کرده اند.

عامل
عامل این بیماری میکروبی است به نام NOSEMA APIS که درداخل حجرات جدار روده های زنبورعسل رشد و تکثیر نموده و انها را به اسهال مبتلا می کند. این میکروب درسال 1907 به وسیله ZANDER درآلمان کشف شد. درآزمایش های میکروسکوپی مقدار زیادی اسپوردرداخل حجرات جدار روده زنبور دیده می شود. که در محیط مساعد تبدیل به میکروب نوزما می گردند.

راه انتقال
نوزما یک بیماری ساری است که میکروب آن بوسیله آب و مدفوع زنبور عسل ویا غذا های آلوده به اسپور نوزما و همچنین به وسیله زنبور های نر که مجازند به هر کندو که مایل باشند داخل گردند به جمعیت های سالم انتقال می یابد. بدین طریق وجود یک کندوی بیماری می تواند تمام جمعیت های یک زنبورداری و حتی زنبورداری های مجاور را نیز مبتلا کند. هوای نامساعد اوایل بهار یعنی باران های طویل المدت ماه حمل به تشدید و انتشار این بیماری و دادن تلفات زیاد تر کمک می کند.

معمولا جمعیت های ضعیف و کم زنبور خیلی زود و براحتی به این بیماری مبتلا می گردند و حال آنکه جمعیت های قوی در مقابل آن از خود دفاع کرده و گرفتار نمی شوند. به همین دلیل هم به محض مشاهده یک جمعیت ضعیف باید آنرا قبل از بیمار شدن با یک جمعیت سالم و قوی دیگر مخلوط کرد تا این بیماری درزنبورداری راه پیدا نکند چون درصورت نفوذ بیرون کردنش کار مشکلی است . بنابر این توصیه این است که هرگز جمعیت های ضعیف را در زنبور داری تحمل نباید کرد چون ممکن  است که خود و سایر جمعیت ها را آلوده نمایند.
لارو زنبور هرگز به این بیماری مبتلا نشده و فقط زمانی که تبدیل به یک زنبور کامل شد می تواند مبتلا به نوزما شود.

طرز تشخیص
الف:- زیر میکروسکوپ : درصورت که بیمار بودن زنبور مقدار زیادی اسپور درسلول های جدار روده های زنبور عسل دیده می شوند.
ب:- بدون میکروسکوپ: با دو انگشت یک دست سینه زنبور را گرفته و با دو انگشت دست دیگر شکمش را بکشیم بطور ی که روده هایش دراثر کشیدن از بدن خارج گردد. رنگ قهوه یی یا کمی سرخ رنگ روده ها دلیل سلامتی آنها بوده و رنگ سفید شیری آنها دلیل مبتلا بودنشان می باشد.
ج:- جمعیت های مبتلا معمولا کم زنبور و ضعیف هستند. بنابراین ضعف جمعیت درنقاط مرطوب باید ما را فورا به فکر وجود بیماری نوزما بیندازد.
د:- وجود زنبور هایی که در نزدیکی سوراخ پرواز قادر به پرواز نیستند می تواند دلیل بر وجود این بیماری درکندو یا زنبورداری باشد.
بیمار شدن تک تک زنبور ها بطوری که تعداد مجموع آنها از مقدار کمی تجاوز نکند به هیچ وجه به معنی بیمار شدن جمعیت نیست . یک جمعیت زمانی بیمار است که زندگی طبیعی آن بهم خورده باشد. گویا این که دوا های کیمیاوی برای مبارزه با این بیماری وجود دارند ولی بهترین راه مبارزه و پیشگیری باز هم قوی نگهداشتن و قوی کردن جمعیت است.
هوای مساعد و گل فراوان مانع بزرگ بیمار شدن جمعیت ها است. مهاجرت دادن جمعیت ها به نقاط خوش آب وهوا و پر گل ضمن بالا بردن مقدار محصول سالانه راه خوبی هم برای پیشگیری این بیماری و حتی خیلی از بیماری های دیگر زنبور عسل است. همیشه پیشگیری خیلی ارزانتر از معالجه تمام می شود. تغذیه صحیح و حساب شده جمعیت هایی که درخزان بد تغذیه شده یا اصلا تغذیه نشده اند اگر درطول زمستان از گرسنگی نمیرند دراوایل بهار اغلب بیمار می گردند. بنابراین جمعیت ها باید همیشه :
الف:- به اندازه کافی ذخیره عسلی داشته باشند
ب:- به اندازه کافی گرده گل درداخل قاب ها ذخیره و کنسرو کرده باشند
ج:- درهر یک از فصول سال اگر کمبود مواد غذایی درداخل کندو ملاحظه شد فورا مصنوعا به جمعیت به اندازه کافی عسل داده شود.
د:- سالانه 2 بار ( یکبار درخزان و یکبار دراوایل بهار) هنگام تغذیه جمعیت ها باید مقداری NOSEMACK به منظور پیشگیری به شربت اضافه نموده به آنها خوراند.

معالجه
به محض مشکوک شدن به وجود بیماری نوزما دریک جمعیت یا درزنبور ستان باید فورا 10 عدد زنبور مرده را از نزدیکی کندوی مشکوک جمع آوری کرده داخل یک قوطی گوگرد به آرمایشگاه فرستاد تا در زیر میکروسکوپ وجود این بیماری تصدیق گردد.
برای معالجه بیماری میتوانیم به طریق زیر عمل کنیم
1-     شروع به تغذیه جمعیت با عسل نموده ودرداخل غذای آنها مقداری داروی مداواکننده بر ضد همین بیماری مثل FUMIDIL-B  یا NOSEMACK علاوه گردد . این کارباید به محض آگاه شدن از وجود بیماری انجام گیرد. بهترین وقت برای این کار خزان و مخصوصا ماه حمل است. خزان برای پیشگیری و ماه حمل برای معالجه.
2-     درصورتیکه جمعیت هنوز قوی باشد . باید فوری از آن یک دور چوچه گرفت و بدین وسیله زنبور های جوان را از پیر جدا کرد. چون معمولا لارو ها و زنبور های جوان مبتلا نمی شوند . فقط زنبور های پیری که تمام زمستان را در کندو گذرانده اند نوزما می گیرند. با جدا کردن پیر ها از جوان ها به کمک چوچه مصنوعی عملا زنبور های بیمار را از سالم ها جدا کرده و آنها را نجات داده ایم.(3)

کنه خارجی یا کنه واروآ
کنه واروآ VARROA JACOBSONI اولین بار در سال 1904 روی زنبور هندی A.INDICA دیده شد که روی آن حشره بصورت حیوانی بی خطر و بی آزار زندگی می کرد. درسال 1918 درباره شکل و وضع زندگیش تا 30 سال پیش به صورت پرازیتی جدی درمنابع زنبور داری اصلا مطرح نبود. بطور اتفاقی روی A.MELLIFERRA یا زنبور عسل معمولی انتقال یافته روی میزبان تازه شرایطی بهتر و جالبتر برای رشد و زندگیش پیدا نموده با شدتی بی سابقه تکثیر و انتشار یافت و قسمت اعظم زنبورداری های آسیا و اروپا را آلوده نمود ولی هنوز به انگلستان , امریکایی شمالی , استرالیا و نیو زلند راه نیافته است. تلفات واروآ آنقدر زیاد است که به تنهایی بیش از تلفات بیماری ها است.

علایم
لاروهای که کمتر گرفتار شده باشند با اندازای طبیعی متولد می گردند ولی لاروهای که تعداد کنه هایشان زیاد باشند( مثلا تا 20 عدد) رشد شان دچار اختلالاتی می گردد. پس از تولد نیز اغلب نقص عضو نشان می دهند.
کنه واروآ جمعیت را مضطرب و ناراحت می کند. درنتیجه زنبور ها, عسل زیادی  مصرف می نمایند و دنبالش هم حالت اسهالی بخود می گیرند. هرگاه تعداد شان خیلی زیاد باشد انها را در دیواره های داخلی کندو روی قاب ها و درسوراخ پرواز می توان دید. زنبوردار زمانی که 25 درصد زنبور ها آلوده شوند متوجه این کنه می شود. هر گاه مبارزه جدی بر ضدش صورت نپذیرد جمعیت بزودی نا بود خواهد گشت. از شروع این بیماری تا از بین رفتن جمعیت 3 تا 5 سال بیشتر وقت نمی گیرد ولی اغلب خیلی زودتر از بین می رود.

عامل
عامل این بیماری کنه ایست بنام VARROA که روی بدن زنبور عسل زندگی می کند ولی رشدش درداخل سلول های سربسته کارگران و بویژه سلول های سر بسته نر ها انجام می پذیرد . ولی سلول های نر را برای تخمگذاری ترجیح می دهد چون مدت سر پوشیدگی سلول های آن بیشتر است و قادر است درداخل آن 2 نسل تولید نماید. حال آنکه داخل سلول های کارگران تنها یک نسل تولید میکند. کنه ها پس از بیرون آمدن از تخم ها به بدن لارو های زنبور عسل چسپیده و از خون و لنف آن تغذیه می نمایند. درنتیجه لارو های زنبور عسل از رشد طبیعی باز مانده و اغلب ناقص الاعضو متولد می گردند.

راه انتقال

انتقال این کنه از کندویی به کندوی دیگر مستقما وسیله رنبور های نر صورت می گیرد که می توانند آزادانه از هر کندو به کندوی دیگر بروند و در نتیجه این کنه را با خود از جمعیتی به جمعیت دیگر انتقال دهند. انتشار کنه واروآ خیلی سریع صورت می گیرد. طوری که درصورت مهاجرت نداشتن کندو ها درسال اول تا شعاع 3 کیلو متر و در سال دوم تا شعاع 6 کیلو متر کندوی آلوده بیماری منتشر می شود , که خود معادل سطحی به وسعت 100 کیلومتر مربع می باشد.
درزمستان ماده های کنه واروآ به تعداد نسبتا کم بدون زاد و ولد روی قسمت های نرم شکم زنبور عسل یعنی درفواصل بین حلقه های کتینی شکمشان سخت و چسپند و زمستان را همانجا می گذرانند. ازدیاد شان هم تنها درداخل سلول هایی که لارو ها درحال رشدند امکان پذیر است و تصور بر این است که از خون لنف زنبور تغذیه می نمایند.

طرز تشخیص
بزرگی این کنه باعث می شود که با چشم غیر مسلح نیز بتوانیم آنها را ببینیم . نر ها حدود 0.8 ملی متر و شکل شان دایره ای می باشد . ماده ها بیضوی شکل اند و قطر بزرگشان 5/1 تا 9/1 ملی متر است. درمراحل اولیه بعداز تولد رنگشان سفید متمایل به زرد است که با ازدیاد سن بتدریج قهوه ای رنگ می گردند. در این حال داخل سلول ها روی لارو ها با شفیره های زنبور عسل بچشم دیده می شوند . نر ها برنگ شیری باقی می مانند و پوستشان نرم است و حال آنکه پوست ماده ها بتدریج کتینی و سخت می گردد.
زنبوردار تنها زمانی متوجه وجودش درکندو می گردد که از هر 4 زنبور اقلا یک زنبور گرفتار این پرازیت شده باشد. دراین هنگام خواهد دید که تعدادی از زنبورها نقص عضوی دارند مثلا فاقد پر بوده و قادر به پرواز نیستند. و یا حتی با وجود داشتن پر نمی توانند پرواز کنند. خیلی از مواقع زنبور ها دسته جمعی کندو را ترک گفته و مثل زمان چوچه دهی روی یک شاخه بصورت خوشه جمع می گردند. این کار بر خلاف بچه دادن طبیعی می تواند حتی درخزان اتفاق بیافتد.


راه پیشگیری
زیاد کردن فاصله زنبور داری ها از یکدیگر میباشد بطوری که فاصله بین آنها 10 کیلو متر و یا بیشتر باشد تا زنبور های زنبورداری دیگر انتقال یابد.  این کار نیز نتیجه صد درصد نمی تواند بدهد چون زنبورهای نر بعضی از مواقع فواصل زیاد تری را طی می نمایند و درنتبجه می تواند با وجود براین داخل کندو های زنبورداریی که در فاصله 10 کیلو متری یا بیشتر قراردارد نفوذ کرده آن را آلوده کنند ولی بهر حال این کار باعث تخفیف زیادی درآلوده کردن زنبورداری ها شده و بیماری بزحمت انتقال می یابدودرنتیجه سرعت انتشارش بسیار کندترشده و خیلی از مواقع حتی اصلا انتشارنمی یابد . هنگام خرید زنبورها نیز بایددقت کامل نموده و از خرید جمعیت های آلوده حتما خود داری کرد.

معالجه
مبارزه با کنه واروآ کار مشکلی است قسمت اعظم زندگی این کنه داخل سلول های سر پوشیده می گذرد و در نتیجه دسترسی مستقیم با آنها نداریم وتمام سمپاشی ها دروی اثر نخواهند داشت با وجود بر این دوا های زیربرای مبارزه پیشنهاد شده اند.
1-     فنوتیازین phenothiazine3 بار, هر بار 5/1 گرام و جمعا 5/4 گرام.
2-     واروآ زین (فنوتیازین+پارافورم آلدیید) 3 بار
3-     باندهای کلرفنول Chlor-Phenol
4-     وارستان بایرVarostan Bayer گویا با یکبار استفاده 90 درصد کنه ها را از بین می برد. ولی زنبور ها هم بطورموقت حس تغذیه لارو های شان را نیز از دست می دهند.
5-     نفتالین یا نفتالین مخلوط با گوگرد و به نسبت 1 قسمت نفتالین با 4 قسمت گوگرد.
6-     معالجه با گرما: تمام کندو با جمعیت را مدت 10 تا 15 دقیقه درگرمای 46 تا 49 درجه قرار می دهند. بقرار اطلاع دراین مدت کوتاه ملکه زنبورها و لارو ها صدمه ای نمی بینند.
7-     پری زین PERIZIN : که بیش از همه در آلمان غربی از آن استفاده می شود نتایج جالبی همه داده ولی کنه واروآ را به طور کامل و صد درصد از بین نمی برد. پری زین مایع بوده و مستقما روی قاب ها در داخل کندو پاشیده می وشود. همچنین بایدازول, آپسیتان و آپیگارد استفاده می شود.(3)

کنه داخلی ACARAPIS WOODI
کنه داخلی از خانواده عنکبوتیان است ولی بر خلاف آنها که دارای 3 جفت دست و پا هستند وی 4 جفت دست و پا دارد. از بین سایر انواع کنه ها که درکندو زندگی می کنند و تا 29 نوع مختلف آنها تا کنون دیده شده, فقط کنه داخلی خطر ناک است.بقیه بی خطر بوده و معمولا روی گرده های گل یا موم های کوچکی که روی کف کندو ریخته شده و یا روی شانه ها زندگی می کنند . کنه داخلی اولین بار در سال 1920 درداخل مجرای تنفسی زنبور عسل دیده و کشف شده است.

علایم بیماری
زنبور های که قادر به پرواز کردن نباشند درتمام ماه های سال اغلب در نزدیکی سوراخ پرواز کندو دیده می شوند اما درزمستان هنگامی که پس از یک دوره کم و بیش  سر ما , هوا آفتابی شد معمولا زنبور ها برای دفع مدفوعی که درتمام دوره سرما درداخل روده هایشان جمع شده بود, از کندو به بیرون هجوم آورده پس از دفع سریع آن که البته فقط درحال پرواز انجام می گیرد دو باره به کندو و داخل جمعیت شان باز می گردند.
زنبور های مبتلا به این بیماری در چنین موقعی قادر به پرواز نبوده و در جلو سوراخ پرواز این طرف  و آن طرف می روند. عین همین وضع البته در اسهال زنبور ها نیز دیده می شود, ولی وقتی که مرگ و میر زیاد بود و بعلاوه اگر در نزدیکی سوراخ پرواز تعداد زنبور هایی که جمع و گلوله شده و روی همدیگر می غلطند خیلی زیاد باشد دراین حال باید به کنه داخلی مشکوک شد.

عامل
عامل این بیماری کنه است به نام ACARAPIS WOODI RENNI که در داخل مجرای تنفسی زنبور عسل زندگی می کند. بزرگی آن 0.1 ملی متر است و با چشم دیده نمی شود و رنگ آن قهوه یی مایل به زرد است.

راه های انتقال
الف: انتقال بیماری از زنبوری به زنبور دیگر
ب: انتقال بیماری از کندویی به کندوی دیگر(3)


بیماری کجی شدن لارو ها
عامل این بیماری یک نوع قارچ است و از علایم این بیماری سفید رنگ و سخت شدن بدن لاروهای مرده می باشد . این بیماری نیز درنواحی مرطوب و سرد شیوع دارد و به کندو های ضعیف صدمه می زند. لذا تقویت کندو و تعویض ملکه بهترین راه مبارزه می باشد.

نمونه های از لارو های کجی شده درلانه شکل 13 و 14

شپشک زنبور عسل (BRAULA COECA )
نام این حشره بی پر و بال را که به بزرگی سر سنجاق و به رنگ سرخ است . به غلط شپشک گذاشته اند. زیرا معمولا شپش یا شپشک حشراتی را می نامند که از خون جانوران دیگر تغذیه نماید.. حال آنکه این حشره کوچک که روی هر سه نوع زنبور عسل (نر,کارگر و ملکه) زندگی نموده و داخل موهایشان اینطرف و آنطرف می دود منحصرا از آن مواد تغذیه می نماید که مورد استفاده خود زنبور و ملکه است.
تخم این حشره به رنگ سفید مثل مروارید و به شکل بیضی است. درششمین روز پس از تخمگذاری لارو سفید رنگی به طول 0.5 ملی متر از آن خارج می گردد که پس از 46 الی 50 روز به یک حشره یی کامل تبدیل می گردد. در آخرین روز های که به صورت لارو است طول قدش از 2 میلمیتر هم کمی تجاوز می کند. این حشره در دوازدهمین روز زندگیش به سن بلوغ می رسد و تخمهایش را روی پوشش مومی سلول های سربسته عسل می گذارد.

مبارزه
الف: اگر تعداد کم باشد می توان سر یک چوب گوگرد را در عسل فرو برده به شپشک های روی بدن زنبور ها یا ملکه چسپاند. شپشک های به عسل چسپیده را با دست از نوک چوب برداشت و کشت یا سوزاند
ب: اگر تعداد شپشک ها در کندو زیاد باشد باید آنها را به کمک فنوتیازین از بین برد.(3)


مواد و روش کار
شیوع امراض و موجودیت پرازیت ها در فارم های زنبور عسل بزرگترین چالش موجود در رشد  پرورش زنبور عسل درکشور ما به حساب میاید. این مطلب زمانی برایم روشن گردید که مصاحبه های متعددی با فارم داران زنبور عسل درولایت لوگر انجام دادم . از سوی دیگر عدم توجه حکومت به کنترول امراض و عدم مساعدت فارمداران درموارد مختلف از جمله دربخش تشخیص و تداوی امراض زنبور باعث خسارات فراوان درجمعیت های زنبور عسل در ولایت لوگر گردیده است. با توجه به این نکته که تلاش های مشترک فارم داران و حکومت ها در تعداد زیادی از کشور های جهان باعث رشد سرسام آور صنعت زنبورداری درجهان گردیده است.
کشور عزیز ما از نگاه موقعیت جغرافیایی و اقلیم مناسب زیستگاه خوب برای زنبور عسل میباشد. طوری که من مشاهده نمودم موجودیت باغ های متعدد همراه با انواع درختان و گیاه های که گل  های متنوع دارند. محیط خوب برای رشد و تغذیه زنبور عسل میباشد. از این رو تعداد از زنبورداران زیادی از فارم داران زنبور عسل که عموما مربوط ولایات مختلف کشور می باشد حتی بعضا درپاکستان زنبور داران درفصل گل ها همراه با هزاران گندوی زنبور عسل به این ولایت سفر می نمایند و در حدود چهار ماه را در این ولایت سپری می نمایند درکنار این یک تعداد از اهالی لوگر بنابر تماس فراوان و ارزیابی منفعت های این حرفه به حرفه زنبورداری روی آورده اند.
از این رو خوشحال هستم که در اجرای کار ساحوی روی موضوع جدید و جالب با فارم داران محلی و فارم داران غیر محلی ولایت لوگر درمورد تاثیرات امراض با لای تولید عسل بر اساس اهداف و سوال نامه مشخص مصاحبه ها انجام داده ام.

اهداف و سوالنامه

هدف اول : بررسی بیماری های زنبور عسل درولایت لوگر

سوالات مربوط به هدف اول:

  1. کدام بیماری ها زنبور داری های ولایت لوگر را تهدید می کند؟
  2. فصل شیوع امراض درزنبور داری ها چی وقت است؟
  3. اگر کدام بیماری جدید که در سال های اخیر درفارم های ولایت لوگر پیدا شده است لطفآ نام بگیرید؟
  4. آیا بیماری های هم وجود دارد که باعث تلفات زنبور عسل شود؟
  5. میتوانید از چند بیماری عمده نام بگیریید؟
  6. چیطور میتوانید تشخیص نمایید که زنبور های فارم شما مبتلا به امراض است.؟
  7. آیا زنبور های وحشی عسل هم در منطقه وجود دارد؟
  8. کدام نظر خاص درمورد امراض زنبور عسل اگر دارید مطرح نمایید؟

هدف دوم: بررسی تولید عسل و تاثیرامراض بالای کاهش تولید عسل.

  1. بیماری های موجود بالای تولید عسل چی تاثیر وارد نموده است؟
  2. درکدام فصل سال امراض بالای تولید عسل تاثیر می نماید؟
  3. کدام پرازیت ها درزنبورداری های شما وجود دارد؟
  4. دریک فارم سالم زنبورداری میزان تولید زنبور های سالم چقدر است؟
  5. درعسل بدست آمده از زنبور های مریض چه تغیرات دیده میشود؟
  6. میتوانید فرق بین عسل خالص و ناخالص را بگویید؟
  7. تولید عسل درکدام فصل سال بیشتر میباشد؟
  8. چیطور میتوانیم تولید عسل را افزایش دهیم؟
  9. برای بلند بردن حاصل فارم از کدام خوراکه های زنبور بیشتر استفاده میشود؟
  10. عوامل عمده کاهش تولید عسل کدام ها اند؟
  11. چی پیشنهاد درباره بلند رفتن سطح تولید عسل دارید؟

هدف سوم: مطالعه اقدامات حفظ الصحه زنبور داری ها.

  1. برای جلوگیری از مبتلاشدن زنبور چی اقدامات را به کار می برید؟
  2. درولایت لوگر از چه زمان پرورش زنبور عسل آغاز شده؟
  3. برای ضد عفونی نمودن صندوق های زنبور عسل از چی روش های استفاده مینمایید؟
  4. برای محافظت فارم از پرازیت ها چی اقدامات را انجام میدهید؟
  5. برای جلوگیری از ورود حشرات مضره در فارم چی تدابیر دارید؟
  6. درزمان شیوع امراض کدام اقدامات را روی دست می گیرید؟
  7. کدام تجربه خاص اگر درقسمت حفظ الصحه فارم زنبور داری دارید بیان نمایید؟
  8. کدام تفاهم و همکاری برای حفظ الصحه زنبور داری بین فارم داران محل وجود دارد؟

هدف اول: بررسی بیماری های زنبور عسل درولایت لوگر.
پیرامون جواب به سوالات این هدف با تعدادی از زنبورداران مصاحبه صورت گرفته است و تلاش شده است تا حد ممکن از تصاویر مناسب مربوط به موضوع هم چنان استفاده شده است. همچنان درتحت هر سوال و جواب نتیجه گیری پیرامون موضوع نیز صورت گرفته است.که در بخش نتیجه گیری تلاش شده است تا از تجارب فنی , کتاب ها و سایت های انترنت تا حد امکان پیرامون موضوع معلومات ارایه گردد.

سوال اول: کدام بیماری ها زنبور داری های ولایت لوگر را تهدید می کند؟
جواب: پیرامون سوال فوق به ترتیب ذیل با فارمداران مصاحبه صورت گرفته است.
درجواب این سوال محمد نبی فارمدار ولایت کنر که در حال حاضر از مدت چند ماه می شود که فارم خود را به ولایت لوگر انتقال داده و فارم وی دارای حدود 160 صندوق میباشد گفت: چندین سال است که به منظور تغذیه زنبوران خویش به ولایت لوگر سفر می نماید که در این مدت به دلیل اینکه باغ ها و انواع گل ها دراین ولایت فراوان است, شدت بیماری ها کم است ولی موجودیت کنه درصندوق های فار م باعث کاهش تولید عسل درفارم ما شده است بسیار کم بیماری های اسهال و پندیده گی زنبور ها هم مشاهده می شود.
درجواب همین سوال غلام رسول فارم دار محلی ولایت لوگر گفت که از مدت 6 سال به اینطرف به زنبور داری آغاز نموده بدبختانه مردن نطفه های زنبور دراین چند سال تقریبا فارم ما را به نابودی نزدیک کرده است.
گفته های غلام رسول را سردار محمد و محمد داود زنبورداران نیز تایید نمودند که فارم داران فوق دلیل بوجود آمدن بیماری مردن نطفه را نمی دانستند. همچنان محمد ظریف زنبوردار از موجودیت بیماری که باعث سرگیچی و پندیدگی زنبور های بالغ می گردد شکایت داشت وی گفت این بیماری عموما درفصل بهار بویژه زمانی که بارندگی ها وجود دارد درفارم های ولایت لوگر دیده می شود. وی گفت زمانی که این بیماری درفارم ما دیده شود ما تلاش می نماییم که زنبور ها را از طرف شب تغذیه مناسب نمایم در این صورت همراه با مخلوط غلیظ شکر از شربت های ویتامین B-Complex  را نیز به همراه آن مخلوط می نماییم . آنطور فایده صد درصد هم ندارد ولی تلفات زنبور را کم می سازد.
طوریکه در مصاحبه ها دریافتم به این نتیجه رسیدم که بصورت عموم درزنبور داری های ولایت لوگر بیماری های از قبیل لوک اروپایی که باعث مردن نطفه ها یا گندیده گی نطفه ها می گردد پرازیت ها (کنه ها) دیده میشود. به عقیده من جهت تثبیت دقیق بیماری های باکتریایی درفارم های زنبور عسل درولایت لوگر نیاز است تا نمونه های لازم از فارم های مبتلا اخذ گردد و جهت تشخیص تداوی و کنترول امراض موجود اقدامات لازم از طرف دولت صورت گیردزیرا امکان دارد بیماری های نا شناخته نیز موجود باشد همچنان درمبارزه با پرازیت ها همچنان به هم آهنگی و تبادل نظر میان دولت و فارم داران ضرورت احساس می گردد. زیرا پرازیت های زنبور عسل زمانی کنترول می گردد که همه فارم داران در از بین بردن زنجیر حیات کنه ها با هم در عاری سازی فارم های شان اقدامات نمایند و از طرف دیگر نیاز است تا دولت دوا ی لازم را فراهم نماید و با فارمداران از طریق پروگرام های توسعوی تفاهم نماید تا هم بصورت دسته جمعی اقدام به مبارزه علیه پرازیت های زنبور عسل نمایند.
درنهایت اگر بیماری های یادشده همچنان زنبورداری های ولایت لوگر را تهدید نماید امکان دارد خسارات هنگفت به فار م های موجود رسیده و  صنعت رو به انکشاف زنبور داری که علاقه مندان فراوان دارد رو به نابودی کشانده شود.

سوال دوم: فصل شیوع امراض درزنبور داری های ولایت لوگر چی وقت است؟
جواب: درجواب به این سوال تعدادی از فارمداران ابراز نظر های متفاوت داشتند. محمد ظریف فارم دار سابقه دار که به ادعای خودش حدود سی سال می شود که به شغل زنبورداری مشغول است گفت بیماری های زنبور عسل بخصوص گندیده شدن چوچه ها عموما درفصل بهار دیده می شود زیرا فصل بهار فصل تخمگذاری و تولید مثل برای زنبور ها است.زیرا با سپری شدن زمستان و آغاز فصل گل ها مواد غذایی لازم برای زنبور ها فراهم می گردد از اینرو دراین فصل ملکه زنبور ها تخمگذاری نموده و آغاز تولید نسل جدید به حساب میاید. چنانچه بعد از اینکه شفیره های رنبور عسل رو به پختگی می گذارد اگثریت ها درداخل لانه گندیده می گردند. که این گفته محمد ظریف زنبوردار را اکثریت زنبوداران تایید نموده عدیی گفتند که فصل شیوع این بیماری عموما از 15 حمل الی سرطان زیاد تر دیده میشود البته آنعده از زنبور های قابلیت پرواز را بدست میاورند که از این مرض کشنده جان به سلامت برده باشند. همچنان محمد نبی فارمدار گفت که بیماری اسهال درفارم زنبور داری فصل های متفاوت دارد سال های که خشک سالی بود بیماری اسهال زنبور های بالغ عموما درشروع فصل بهار دیده می شد زیرا مواد خوراکه و گل های مناسب درسال های خشک سالی کمتر برای زنبور ها فراهم بود ولی بصورت عموم این بیماری زمانی که گل ها درباغ ها کم میشود و مواد لازم برای زنبور ها فراهم نیست بوجود میایداز سوی دیگر به دلیل قیمت بودن نرخ عسل خالص عده از فارم داران عسل کافی به زنبور های خود درصندوق نمی گذارند که در نتیجه مقاومت زنبور ها در اثر کمبود مواد غذایی مقاومت زنبور ها کم می شود و مبتلا به بیماری می شوند. همچنان غلام رسول فارمدار دیگر گفت که مشکل اصلی ما کنه ها است اگر چه شاید به مشابه یک مرض ساری حساب نشود ولی بیشترین خسارات اقتصادی از این مشکل به فارم های ما می رسد. زیرا وقتی زنبور ها عسل کافی به دلیل موجودیت کنه ها تولید نکنند طبعی است که عسل کافی برای تغذیه آنها درصندوق باقی نمی ماند از جانب دیگر کنه ها باعث پایین آمدن مقاومت زنبور ها می شوند.
از گفته های فارمداران چنین نتیجه گیری می شود که فصل شیوع امراض زنبور عسل درولایت لوگر عموما درفصل بهار و تابستان است و شدت شیوع پرازیت ها در تمام فصل های سال بویژه درزمستان ها مشاهده می گردد نظربه مطالعات و گفته های علما در اکثر آثار موجود  بیماری های زنبور عسل کدام فصل ویژه و خاص ندارد. نظر به اینکه کدام بیماری درحال شیوع است و یا اینکه زنبور درکدام مرحله سنی درمقابل مرض حساس میباشد فرق می کند چنانچه بیماری لوک امریکایی و همچنان لوک اروپایی عمومآ درفصل که چوچه چوچه ها هنوز درمراحل نطفه یی قرار دارند شیوع می کند طوری که عامل مرض عموما نطفه ها ار مصاب می سازد و به این سبب عموما بیماری فوق درفصل بهار شیوع می کند. اما پرازیت ها کدام فصل خاص ندارد و همیشه میتواند فارم را مواجه به خطر سازد از اینرو درمورد فصل شیوع امراض زنبور عسل درولایت لوگر کدام ارزیابی دقیق نمی تواند ارایه شود.

کالونی مصاب به بیماری (اشتباه بیماری لوک اروپایی) با تعداد زنبورهای تلف شده – شکل 15


فارمداران در حال معاینه صندوق ها – شکل 16

سوال سوم: اگر کدام بیماری جدید درسال های اخیر درفارم های ولایت لوگر پیدا شده است لطفآ نام بگیرید؟
جواب: درجواب به این سوال محمد رسول فارمدار گفت کدام بیماری مشخص جدید تاهنوز دیده نشده به جز از بیماری های که از گذشته وجود دارد ولی درتولید بعضی فارم ها تغیرات بوجود آمده چنانچه بعضا فارم ها از تولیدات کم شکایت دارند که شاید کاهش تولید عسل مربوط به کدام بیماری نا شناخته باشد و یا هم امکان دارد مربوط تغذیه زنبور ها باشد به هر صورت زنبورداران در کدام بیماری جدید اطلاع نداشتند ولی غلام محمد زنبور دار ولسوالی کلنگار از وجود بیماری فلجی زنبور ها خبر داد که در جواب سوال بعدی توضیحات داده شده است.

سوال چهارم : آیا بیماری های هم وجود دارد که باعث تلفات زنبور عسل گردد؟
جواب: درجواب این سوال غلام محمد زنبور دار ولسوالی کلنگار ولایت لوگر گفت: بلی مرض که اکثر فارم داران آنرا بنام سر گیجی و دیوانگی زنبور عسل می گویند باعث تلفات زیاد درزنبور های کارگر می گردد طوری که زنبور های که مریض باشند از لانه خارج می شوند ولی پرواز کرد ه نمی توانند و تنها با حرکات و پرواز های کوتاه به زمین می افتند. این زنبور ها بدن پندیده دارند و حتی گاهی توسط زنبوران دیگر جسد زنبور مرده درداخل کندو به بیرون انداخته می شود. زمانی که این مرض دربین زنبور ها دیده می شود به مرور زمان تعداد زیاد زنبور ها تلف می شوند . گاهی درفارم های زنبور داری ولسوالی کلنگار این بیماری باعث تلفات سنگین می شود به عقیده من که حدود 12 سال میشود زنبور داری دارم این بیماری از طرف پاکستان به فارم های ما آمده است زیرا درولایت لوگر عموما فارمدار ها از طرف پاکستان کندو های خود را به اینجا میاورند بویژه در فصل بهار و درزمستان ها دو باره به پاکستان می برند درهمین چند سال آخر این بیماری زیاد شده است . این مرض بیشتر درفارم های که از پاکستان آورده می شوند دیده می شود ولی حالا فارم های محلی ما را نیز مصاب کرده است .گفته های غلام محمد را چند فارمدار دیگر که در ولسوالی کلنگار بودند یادآوری نموده گفتند که این بیماری تنها درچند فارم درولسوالی ما دیده شده است.
طوریکه من نیز مشاهده نمودم بجز از چند فارمدار درولسوالی کلنگار دیگر فارم داران از این بیماری اطلاع نداشتند.

دیگر فارم داران از بیماری از قبیل اسهال زنبور و کنه ها شکایت نموده گفتند که اسهال هرگاه درفارم زنبور داری پیدا شود باعث تلفات می شود و همچنان درمورد مردن نطفه های زنبور شکایت داشتند.
به عقیده من نظر به معلومات که درکتاب اصول نوین زنبورداری (صفحه 143) از بیماری بنام فلجی بطور خلص یادآوری شده است به بیماری که در ولسوالی کلنگار ولایت لوگر باعث تلفات درچند فارم زنبور داری شده است میباشد. طوریکه بیماری فلجی را عامل ویروسی بوجود میاورد که از نام آن چیزی ذکر نشده است.ولی گفته شده که این بیماری بشکل حاد و مزمن سیر می کند. همچنان از علایم بیماری فلجی تنها از عدم پرواز  دور هم جمع شدن زنبور ها و مرگ دراثر فلجی یاد شده است. همچنان از کشیدن زنبور های مرده توسط زنبوران کار گر نیز گفته شده است هنچنان درمورد کنترول بیماری گفته شده که این بیماری ضرورت به کنترول ندارد و تنها تقویه زنبور ها در کنترول بیماری موثر است.



سوال پنجم: میتوانید از چند بیماری عمده نام بگیریید؟
جواب: درجواب این سوال محمد ظریف زنبوردار گفت: درمورد نام های بیماری های که در زنبور ها وجود دارد باید گفت که ما نام های کتابی بیماری ها را نمیدانیم ولی نام های محلی بیماری های زنبور داری ها که عمده اند عبارت از بیماری سرپچ تخم های زنبور ، بیماری سرگیچی رنبور ها ، بیماری اسهال زنبور ها ، بیماری پندیده گی زنبور ها، بیماری گندیده گی تخم ها و پرازیت های زنبور ها میباشد.
بیماری های که نام گرفتم عمومآ درزنبور داری های ولایت لوگر وجود دارد. از محمد ظریف سوال نمودم که آیا میتوانید که بطور مختصر درمورد علایم بیماری های که نام گرفتید معلومات دهید؟
او در جواب افزود، بلی بیماری سرپچ تخم ها عمومآ درزمان تخم گذاری و تولید زنبور های نو زخ میدهد طوری که بسیاری از لانه گک های که درآن تخم پرورش می شود هرگز چوچه زنبور از آن خارج نمی شود . طوری که اگر آنرا با دست بازنماییم طوری دیده می شود که سر چوچه زنبور به طرف عقب پیچیده شده و مرده است – بیماری سرگیچی درزنبور های کلان دیده می شود دراین بیماری زنبور های کلان وقتی از کندو خارج می شوند گیچ و گنس میباشند و به اطراف خود دور می خورند- بیماری اسهال زنبور ها طوری است که مایع سفید رنگی از وجود زنبور ها خارج می شود که نه موم گفته میشود و نه عسل است  و در این بیماری زنبور ها کم حرکت شده و تلف می شوند. بیماری پندیدگی هم زمان با اسهال زنبورها رخ میدهد و بیماری گندیده گی چوچه ها هم باعث گندیدن چوچه ها می شود و کنه ها عملآ درلانه ها دیده می شود.
از گفته های محمد ظریف زنبور دار طوری نتیجه گیری می شود که شاید بیماری های یاد شده نتنها علایم مختلف بیماری های زنبور باشد زیرا تا هنوز از هیچ مرجع اقدام به تشخیص عامل بیماری های فوق گرفته نشده . طور مثال بیماری اسهال زنبور و پندیدگی زنبور ها می تواند دو علایم یک بیماری باشد بطور عموم نیاز است تا به کمک متخصصین به تشخیص بیماری های یاد شده اقدام گردد و با کمک نمونه های لابراتواری و تشخیصی لابراتواری بیماری های فوق تشخیص و نامگذاری گردد و با هم درشناسایی و اقدامات جلوگیری و تداوی بیماری های فوق با فارمداران کمک شود.

سوال ششم: چیطور میتوانید تشخیص نمایید که زنبور های فارم شما مبتلا به امراض است؟
جواب: غلام نبی فارم دار درجواب به این سوال گفت که : واضیح است زمانی که یک فارم به مرض مبتلا شود اولین علامه آم کم تحرک شدن زنبور ها میباشد طوری که زنبور ها علاقه به پرواز نداشته و در کندو باقی میمانند و گاهی هم دراطراف کندو حرکت می کنند و تلف می شوند اگر بیماری درچوچه ها باشد باز هم با مشاهده نطفه های مرده درلانه ها تشخیص می وشود . هرگاه پرازیت ها درفارم موجود باشد میتوانیم با چشم مشاهده نماییم عمومآ کنه ها درداخل صندوق دیده می شود ، درجواب این سوال محمد ظریف فارمدار گفت که مهم ترین علامه بیماری کاهش درتعداد زنبور ها درشانه های صندوق و کم شدن تولید عسل و موم در صندوق است طوری که اگر کدام بیماری درفارم دیده شود تولید زنبور ها به اندازه زیاد کم میشود. شاید در بیماری اسهال تلفات زنبور ها کم باشد ولی تولید عسل تابه نصف کم می شود که کاهش تولید عسل یک علامه خوب تشخیص بیماری ها درزنبور داری میباشد. همچنان یک موضوع که بسیار مشکل آفرین است کنه ها است، طوری که کنه ها پر های زنبور های جوان را می خورند و زنبور بدون بال درکندو همچنان که تولید ندارد بلکه عسل تولید شده را به مقدار زیاد مصرف می کنند که اینکار مشکل است تا همه زنبور های مریض را تشخیص نمود و از کندو خارج نمود ولی علایم فوق مارا کمک می کند تا از موجودیت مریضی در فارم آگاه شویم. و بدبختانه درقسمت شناسایی نوع بیماری و تداوی کدام مرجع وجود ندارد تا ما را کمک نماید.
از مصاحبه با مالداران معلوم میشود که نظر به تجربه فارمداران درفارم های که مریضی بوجود میاید علایم مانند ضعف در پرواز، موجودیت اسهال و غیره علایم واضیح موجودیت مریضی درفارم میباشد ولی بعضی از امراض که تا هنوز تشخیص دقیق آن صورت نگرفته و علایم واضح ندارد همانا از کاهش درتولید عسل و مقدار عسل بدست آمده از یک صندوق واضح میگردد. به عقیده من نیاز است تا موجودیت بیماری درفارم های زنبور داری باید با استناد به نتایج لابراتواری تشخیص و تثبیت گردد همچنان به فارمداران درمورد علایم بیماری های که در فارم های زنبورداری افغانستان وجود دارد معلومات لازم ارایه گردد تا دروقت معین بیماری های موجود درفارم تثبیت و در تشخیص و تداوی 
آن اقدام گردد. درغیر این صورت فارمداران همیشه قادرنخواهند تا بیماری های موجود را بموقع تشخیص نمایند.

سوال هفتم: آیا زنبور های وحشی عسل هم در منطقه وجود دارد؟
جواب: درجواب این سوال محمد انور زنبوردار گفت: بلی در منطقه انواع و اقسام مختلف زنبور ها وجود دارد ولی این زنبور ها نمی توانند وارد فارم ها شوند . همچنان محمد اسلم فارمدار گفت بصورت عموم دو نوع زنبور عسل وحشی درولایت لوگر وجود دارد که یک نوع آن جسامت کوچک دارد و عمومآ درمناطق کوهستانی زندگی می کنند و نوع دوم که جسامت بزرگتر دارند عمومآ دردیوار ه و قلعه های قدیمی لانه دارند ولی این زنبورها به فارم های ما نزدیک شده نمی توانند . همچنان محمد اسلم در مورد قوانین موجود دربین زنبورهای فارم یاد آور شده گفت: زنبورها درهر صندوق مانند یک مملکت مستقل زندگی دارند و قوانین خاص دارند طوری درسوراخ ورودی هر زنبور معاینه شده بعدا اجازه ورود به صندوق میابد. بعضی اوقات درصورتی که زنبور ازعین کندو هم باشد ولی اجازه ورود به صندوق نمی یابند زیرا ممکن است پا های آن آلوده با کثافات باشد. با توجه به این موضوع زنبور های وحشی هیچگاه نمی توانند وارد فارم شوند.
از گفته های فارمداران معلوم می شود که زنبورهای وحشی عسل در منطقه وجود دارد ولی تا هنوز درمورد شناسایی آنها کدام اقدام گرفته نشده به عقیده من اگر درشناسایی زنبور های محلی اقدام صورت گیرد و ظرفیت تولیدی آنها واضیح گردد ساده خواهد بود تا زنبور های محلی خویش ار بشکل فارم های اصلاح شده نگهداری نمود و در اصلاح نسل آنها تلاش نمود که این کار باعث می شود تا فارم های مقاوم درمقابل امراض درمنطقه بوجود آید از طرف دیگر این اقدام فارمداران مارا به منابع ارزان و موثر موجود درکشور خودما آشنا می سازد. و راه های استفاده از منابع خودی ما فارهم می گردد.

سوال هشتم: کدام پرازیت ها در زنبور داری های شما وجود دارد؟
جواب: درجواب این سوال محمد اسلم فارمدار گفت : مهمترین پرازیت موجود درفارم های زنبور داری ولایت ما کنه ها میباشد . کنه های موجود بچشم دیده می شود و عمومآ درصندوق ها دیده می شود. کنه پر های زنبور های جوان را می خورند و همچنان نظربه جسامت بصورت عموم دونوع کنه درفارم ها وجود دارد . یک نوع کنه های کوچک است که دربین لانه های سربسته وجود دارد شاید این کنه ها پیش از اینکه ملکه تخم گذاری کند درلانه ها وجود دارد وقتی تخم گذاری صورت می گیرد درمدت 25 روز که تخم ها به چوچه ها تبدیل می شود. کنه ها باعث ضعیفی وحتی بعضی اوقات باعث مرگ چوچه ها می شود. نوع دوم کنه های بزرگتر از نوع اولی است این کنه ها دروجود زنبورهای کلان دیده می شود اگر در فارم این نوع کنه ها وجود داشته باشد زنبور ها عمومآ ضعیف و کم تحرک بوده وسبب مرگ زنبور ها می شود. همچنان محمد ظریف زنبوردار ولسوالی کلنگار گفت درکنار موجودیت کنه ها بعضی اوقات درفارم های زنبور داری لارو های شب پرک ها هم دیده می شود که لارو های مذکور عمومآ درفصل خزان به فارم ها حمله می نماید طوری که لارو های یادشده باعث خوردن کاهش عسل درفارم می گردد. همچنان وی گفت بعد از اینکه لارو مذکور درفارم پیدا شود امکان بوجود آمدن مریضی های دیگر هم وجود دارد. این لارو ها جسامت های خورد و گاهی کلان دارند و بین شانه های صندوق گاهی دیده می شوند . همچنان بعضی اوقات زنبور های دیگر مانند گاو زنبور و زنبور های سبز بشکل گروپی درفارم پیدا می شود و بالای زنبور های جوان که تازه پرواز مینمایند حمله می کنند.
از گفته های فارمداران نتیجته گیری می شود که کنه ها مهمترین پرازیت موجود درفارم های زنبورداری ولایت لوگر میباشد و پرازیت های دیگر بعضی اوقات دیده میشود. بدبختانه تا حال درشناخت کنه های موجود درفارم ها اقدام نشده فقط فارمداران با طریقه های محلی و گاهی با سوختاندن صندوق های خالی طوری تنها صندوق را در شعله آتش قرار می دهند تا پرازیت های موجود در آن در معرض شعله آتش قرار گیرد.
مشکل عمده این است که به منظور مبارزه با کنه ها باید همه فارم از کنه ها عاری گردد.
نظربه مطالعه منابع معلوماتی عمومآ انواع کنه های Varvoa Jacobsoni, Acarapis Woodi و Tropilaela از انواع مهم کنه های زنبور داری ها درآسیا میباشد ولی بدبختانه امکانات آن وجود ندارد تا در مورد شناخت کنه های موجود درفارم های ولایت لوگر اقدام صورت گیرد.


فارمدار در حال مشاهده صندوق زنبور های بیمار – شکل 17

سوال نهم: درولایت لوگر از چه زمان زنبورداری آغاز گردیده؟
جواب: درجواب این سوال محمد نبی فارمدار سابقه دار گفت: زنبور داری در ولایت لوگر درحدود بیش از 30 سال می شود که مروج میباشد ولی در سالهای که جنگ بود آنعده اهالی که زنبورداری داشاتند از این شغل دست کشیدند و یکعده هم که به پاکستان مهاجر شده بودند درپاکستان دوباره به زنبورداری آغاز نمودند و یکتعداد بسیارکم درشرایط دشوار هم زنبورداری داشتند . و درحال حاضر شرایط امنیتی خوب است و مردم دوباره به زنبور داری روی آورده اند و هم یکعده فارمداران از خارج ولایت لوگر به این منطقه میایند درجواب این سوال محمد ظریف زنبور دار گفت: اینجانب که در حدود 35 سال عمر دارم زنبورداری از پدربرایم میراث مانده ما قبل از انقلاب در همین منطقه (کلنگار) فارم زنبورداری داشتیم که حدود 150 صندوق داشتیم ولی با خراب شدن شرایط درمنطقه مجبور به ترک وطن شدیم وبه پاکستان سفر نمودیم درآنجا نیز چند صندوق داشتیم حالا به فضل خداوند بار دیگر فارم ما حدود 160 صندوق دارد بصورت کل در ولایت ما بیش از 40 سال است که زنبور داری رواج دارد و عاید خوبی هم نصیب فارم داران می شود زیرا ولایت لوگر بفضل خدا محیط سبز و دارای گل های فراوان است که زمینه خوب برای زنبور داری مساعد گردیده است.
درجواب فارمداران دریافتم که صنعت زنبورداری درولایت لوگر بیش از 40 سال است که وجود دارد و سالیان متمادی تغیرات بنده زنبور داری درولایت لوگر از رونق خوبی برخودداراست.

سوال دهم: کدام نظر خاص درمورد امراض زنبور عسل اگر دارید مطرح نمایید؟
جواب: درجواب محمد نبی فارمدار گفت نظر خاص ندارم ولی از دولت خواهش می نمایم تا فارمداران ولایت را دربخش کنترول امراض زنبور عسل کمک نماید. شما میدانید که زنبورداری مانند گاوداری و گوسفند داری به مواد غذایی و دوای فراوان و واکسین ضرورت ندارد خواهش ما همین است ما را دولت دربخش تشخیص و تداوی امراض موجود کمک نماید و بقیه تغذیه و نگهداری زنبور عسل رایگان و آسان است.
محمد ظریف، جمعه گل و محمد اسلم نیز عین درخواست را از دولت داشتند آنها ابراز نظر نمودند که اگر امکان داشته باشد کورس های کوتاه مدت برای فارمداران دایر گردد و در بخش تشخیص و تداوی امراض زنبور فارمداران تدریس شوند و مواد لازم برای ایشان فراهم گردد. آنها گفتند تمام این موضوعات که یادآورشدیم شاید مصرف زیاد نداشته باشد ولی تنها توجه دولت دررفع مشکلات شان کافی است واین نظر را عده زیاد از فارمداران ولایت لوگر داشتند.

هدف دوم : بررسی تولید عسل و تاثیر امراض بالای کاهش تولید عسل.

سوال اول: بیماری های موجود بالای تولید عسل چه تاثیر وارد نموده است؟
جواب: درجواب این سوال محمد اسلم فارمدار گفت واضیح است که وقتی یک بیماری درفارم موجود باشد تولید عسل کاهش میابد اوگفت: هرگاه مرض پندیدگی و اسهال درفارم وجود داشته باشد چنانچه همین حالا درفارم بنده کم کم علایم بیماری اسهال وجود دارد تولید عسل در حدود نصف حالت عادی کاهش میابد. اگر این بیماری که در حال حاضر درفارم من موجود است ولی آنقدر شدت ندارد همین حالا وقتی شانه های صندوق را درماشین می گذارم مثل یک ماه قبل عسل تولید نمی کند. همچنان اگر مرض دربین نطفه ها و چوچه ها باشد دراین صورت بیشترین صدمه به فارمدار می رسد زیرا هرگاه مرض دربین نطفه ها باشد فارم جمعیت لازم برای تولید عسل ندارد و فارم دار بعضآ مجبور می شود که صندوق های جدید خریداری نماید که خود خساره بزرگی است. زیرا برای خریداری ملکه و صندوق جدید مجبور هستیم به پاکستان برویم زیرا دراین ولایت فارمداران صندوق های خویش را به فروش نمی رسانند.
درجواب این سوال محمد ظریف نیز ابراز نظر نمود و گفت مولد اصلی عسل زنبور ها است هر مرض درتعداد زنبور ها کاهش میاورد که دلیل خوب به کاهش عسل میباشد از طرف دیگر اگر فصل خشک سالی باشد و یا سال سرد باشد و گل درخت ها را یخ بزند بازهم بالای تولید عسل کاهش میابد و آنقدر که امراض تولید عسل را صدمه میزند . از طرف دیگر کنه ها در تولید کاهش عسل نقش دارد. کنه ها آفت های پنهانی هستند که به مرور زمان باعث صدمات فراوان به زنبورداری ها می شوند. بصورت عموم بیماری اسهال زنبور، سرگیچی و کنه ها درحال حاضر تولید عسل درفارم های ولایت لوگر را صدمه میزند.
طوریکه مشاهده گردید فارمداران واقعآ از اثر مریضی های موجود درفارم های زنبور درولایت لوگر صدمه دیده و خسارا ت را متقبل شده اند. و بصورت کل بیماری های موجود تشخیص و تداوی لازم هم نشده و تولید عسل را در ولایت لوگر صدمه زده است. درحالی که از نگاه تغذیه زنبور دار ها کدام شکایت ندارند و گل های فراوان درمنطقه موجود بوده ولی شدت امراض باعث مشکلات شده است.

سوال دوم : درکدام فصل سال امراض بالای تولید عسل تاثیر می نماید؟
جواب: درجواب این سوال محمد ظریف فارمدار گفت: فارمداران عمومآ نیاز دارند تا در فصل های مختلف به مناطق که گل بیشتر موجود باشد سفر نمایند . عمومآ درولایت لوگر از اوایل ماه حمل الی اواسط جوزا فصل گل ها می باشد که در این فصل عمومآ بیماری های زنبور عسل بویژه زنبور های کارگر دیده میشود.چون در فصل بهار فارم زنبورعسل بشترین تولید را مینماید از اینرو بیماری ها در این فصل بالای تولید عسل بیشتر اثر دارد.
درجواب این سوال محمد نبی فارمدار هم نظر محمد ظریف را تایید نموده افزود همچنان برعلاوه فصل بهار بعضی اوقات درماه های سرطان و اسد وهم چنان درماه میزان نیز فصل تولید می باشد درماه های تابستان و خزان عمومآ زنبور ها از گل های رشقه و شبدر و همچنان گل ها ی کشت تیر ماهی استفاده می نمایند بنآ دراین فصل هم بیماری ها وجود داردو بالای تولید عسل تاثیر زیاد دارد طوری که بعضی اوقات اگر بیماری شدت زیاد داشته باشد تولید عسل تا به نصف هم کم می شود و اگر هم زمان کنه ها وجود داشته باشد ممکن فارمدار نتواند مقدار ناچیز عسل هم بدست آورد.
از مصاحبه با فارمداران چنین نتیجه گیری می شود که عمومآ درفصل بهار میزان تولید عسل زیاد است درصورتی که دریک فارم کدام بیماری شیوع نماید تولید عسل تا به نصف هم کاهش میابد. از طرف دیگر چنین معلوم شد که فارمداران عمومآ درمناطق مختلف سفر می نمایند یعنی گاهی ممکن درفصل زمستان به کشور پاکستان هم سفر نمایند که این خود درانتشار بیماری ها از یک منطقه به مناطق دیگر نقش دارد. و همچنان ممکن است گاهی فشار سفر های طولانی و هم تغیر فصل و آب و هوا نیز درتولید عسل و پایین آمدن مقاومت زنبور ها نقش داشته باشد که خود بالای کاهش تولید عسل تاثیر دارد.


سوال سوم: دریک فار م زنبورداری سالم میزان تولید درزنبور های سالم چقدر است؟
جواب: درجواب این سوال محمد اسلم فارمدار گفت: بنده که درحال حاضر حدود 140 صندوق زنبور دارم ماهانه حدود 4 الی 6 سیر عسل بدست میاورم این درصورت است که کدام بیماری درفارم من نباشد . سال گذشته بیماری پندیدگی زنبور های کلان درفارم ما پیدا شد که در آن وقت ما حتی ماه هانه 2 عسل هم بدست آورده نتوانستیم بنآ اگر فارم سالم باشد تولید عسل نظربه تعداد صندوق ها بلند است و از جانب دیگر خشک سالی باشد گل و سبزی لازم وجود تخواهد داشت تا زنبور ها استفاده نمایند و اگر هوا گرم باشد فعالیت زنبور ها کم می شود و در نتیجه تولید عسل کم می شود.
گفته های محمد اسلم را محمد ظریف و محمد نبی فارمداران نیز تایید نمودند.
از گفته های فارم داران نتیجه گیری میشود که درصورت بروز بیماری تولید فارم تا 50% کاهش میابد و در بعضی امراض مانند لوک اروپایی ممکن تولید فارم 80% کاهش را نشان دهد.از طرف دیگر درتولید بلند عسل در یک فارم فکتور های اقلمی فشار ، سفر ها و موجودیت پرازیت ها اثر گذار باشد. از گفته های مالداران میزان دقیق تولید یک فارم دریافت نگردید زیرا مقدار معین تولید باید از یک صندوق دریافت گردد و همچنان درضمن سوال فوق میزان تولید ماهانه یک صندوق نیز سوال گردید ولی فارمداران جواب قناعت بخش نداشتند زیرا فارمداران از چند صندوق شانه ها را جمعاوری و در ماشین عسل کشی می گذارند بنآ دانستن این که از یک صندوق چه مقدار عسل بدست میاید مشکل میگردد. برای دریافت این موضوع نیاز است تا دریک فارم یک یا چند صندوق به مدت یکماه مورد آزمایش قرار گیرد.


سوال چهارم: درعسل بدست آمده از زنبورهای مریض چی تغیرات مشاهده می گردد؟
جواب: درجواب این سوال محمد نبی فارمدار گفت: اگر دریک فارم کدام مریضی دیده شود فارمدار آنقدر بی علاقه می گردد که حتی حاضر نیست عسل موجود درصندوق را جمعاوری نمایند زیرا اگر مرض وجود داشته باشد تولید عسل بسیا ر کم می شود و فارم دار از کار زنبور داری دلسرد شده و بی علاقه می گردد.
درجواب این سوال محمد ظریف فارمدار گفت من گفته های کا کا نبی را تایید می کنم ولی اینطور هم نیست که اگر مرض درفارم باشد ما هیچ عسل هم جمع نکنیم ولی عسل که از صندوق زنبور های مریض جمع شود درکیفیت خود کدام تفیر ندارد ولی عسل یاد شده دارای زنبور های مرده، پر زنبور بوده و هم ممکن مخلوط با بوی دوا های باشد که ما برای تداوی زنبور ها استفاده می کنیم بطور مثال ما در جلوگیری از کنه ها از یک قسم پلیت ها استفاده می کنیم که بوی خراب دارد که این پلیت ها اگر بسیار درصندوق باشد ممکن بوی آن بالای عسل تاثیر کند.
ازمصاحبه با فارمداران چنین نتیجه گیری میشود که فارم های مریض عسل آلوده با اجساد زنبور و بوی دوا تولید می کند از طرف دیگر موجودیت امراض باعث کاهش شدید درتولید عسل درفارم می شود . اثرات بیماری های زنبور عسل در کمیت و شکل ظاهری عسل محسوس میباشد ولی برای دریافت کیفی و ترکیب کیمیاوی و تغیرات اساسی درکیفیت عسل نیاز به تجزیه عسل فارم های مریض میباشد.


سوال پنجم: میتوانید فرق بین عسل سالم و غیر سالم را بگویید؟
جواب: درجواب این سوال محمد اسلم فارمدار گفت: بصورت عموم عسل سالم و غیر سالم اگر هدف از کیفیت آ ن باشد کدام تفیر واضیح ندارد زیرا کیفیت رنگ و بوی عسل وابسته به گل ها است و به حکمت خدا در عسل که از زنبور ها تولید می شود و خالص است دارای طعم و مزه ویژه است. عسل عمومآ بعداز اینکه از کندو بدست میاید توسط فارم داران بی انصاف با مخلوط نمودن بوره تغیر می خورد ولی اگر دریک فارم زنبور ها مریض هم باشد درکیفیت عسل تغیر نیامده بلکه تنها درمقدار عسل تفیر میاید شاید بعضی امراض باشد که درشکل ، بوی و طعم عسل بیاورد ولی خوشبختانه ما تا حال چنین مرض که درعسل تغیر بیاورد ندیده ایم – محمد ظریف فارمدار درجواب این سوال از شکرک زدن عسل یاد آوری نموده گفت : عمومآ عسلی که زود شکر ک می زند بنام عسل غیر سالم شناخته می شود وی درمورد دلیل شکرک زدن عسل گفت که عمومآ درفصل های بارانی و عمومآ درزمستان این حالت رخ میدهد او همچنان از تیره شدن رنگ عسل هم گفت که مشکل حساب نمی شود.
نتیجه گیری از گفته های فارمداران میتواند واضیح سازد که عمومآ عسل سالم و غیر سالم نظر به رنگ، بوی و کیفیت طعم آن تفکیک می شود که این موضوعات عمومآ به تغذیه زنبور ها و شرایظ محیطی و اقلیم و همچنان طرز نگهداری عسل وابسته است.
درمورد شکرک زدن عسل عمومآ عواملی مانند رطوبت بلند، مقدار انزایم میلاز موجود درعسل و همچنان مقدار گلوکوز عسل وابسته است چنانچه هر چه گلوکوز عسل بیشتر باشد زود تر شکرک میزند  اگر گلوکوز عسل در غلظت 30 تا 70 فیصد و فرکتوز درحدود 78 تا 90 فیصد باشد شکرک میزند.


سوال ششم: تولید عسل درکدام فصل سال بیشتر میباشد؟
جواب: درجواب این سوال محمد ظریف فارمدار گفت تولید عسل وابسته به مواد غذایی برای زنبور ها میباشد عمومآ درفصل بهار ماه های حمل، ثور و جوزا الی ختم سرطان بیشترین تولید عسل درفارم ها صورت می گیرد. همچنان دربعضی مناطق درفصل تیر ماه یا خزان هم تولید عسل خوب است دراین فصل زنبور ها عمومآ از گل های رشقه و دیگر نباتات که در خزان حاصل دهی دارند یا گیاه های تیرماهی (خزانی ) استفاده می کنند. این درصورت است که فارم عاری از مرض باشد درفارم های سالم عمومآ بهترین فصل تولید بهار و خزان میباشد.
از گفته های محمد ظریف چنین نتیجه گیری می شود که موجودیت مواد غذایی مناسب و فراوان درتولید عسل درولایت لوگر موثر بوده و موجودیت باغ ها و گیاه های متعدد صنعت زنبور داری را دراین ولایت تقویت می نماید. عمومآ زنبور عسل درفصل بهار از گل های درختان و گیاه های بهاری تغذیه مینمایند بنابر موجودیت غذای مناسب فصل بهار بهترین زمان برای زنبوران کارگر میباشد تا بشترین استفاده را از گل ها و گیاه ها نموده و عسل بیشتر تولید نمایند به عقیده من قطع جنگلات و خشک سالی ها درتولید عسل اثرات سو وارد نموده است.

سوال هقتم: چیطور میتوانیم تولید عسل را افزایش دهیم؟
جواب: درجواب این سوال محمد نبی فارمدار گفت که در افزایش تولید عسل عوامل مختلف می تواند موثر باشد بعضی از عوامل و اقدامات مربوط به فارمداران میباشد یک بخش مهم هم خارج از کنترول فارمدار است از جمله اثرگذاری عوامل طبعی و موجودیت امراض زنبور عسل از عوامل مهم است که خارج از کنترول فارم داران است. یک فارم دار تنها میتواند درصورت مساعد بودن شرایط تعداد صندوق های فارم را افزایش دهد و یا هم برای تغذیه رنبور ها به مناطق مختلف سفر نماید. چنانچه هر زنبور دار مجبور است جهت افزایش تولید فارم سالانه حد اقل به چهار الی پنج مرتبه به جا های مختلف سفر نماید و جا های را جستجو نماید که گیاهان مختلف موجود باشد . که اینکار هم مصارف بسیار هنگفت را به فارمداران متوجه می سازد. ولی به هر حال ما فارمدارن مجبور هستیم همیشه جهت تغذیه بهتر و تولید بیشتر عسل سفر نماییم.
درمورد این سوال چنین نتیجه گیری میشود که انتقال فارم های زنبورعسل تنها راه بهتر تغذیه بهتر و تولید عسل بیشتر درسیستم فارمداری ولایت لوگر و دیگر فارمداری های افغانستان میباشد. این درحالی است که دردیگر کشور ها از جمله کشور ایران هر فارمدار برای فارم خویش محیط معین دارد که به منظور تغذیه زنبور های عسل دقدام به زرع گیاه های مورد نظر درفارم خویش می نماینددراین صورت از مصارف انتقالات جلوگیری شده و هم از گسترش امراض توسط انتقال فارم آلوده از یک ولایت به ولایت دیگر جلوگیری می شود. از جانب دیگر انتقال زنبور ها از یک محیط به محیط دیگر الی تطابق زنبور ها به محیط جدید و هم رفع خستگی انتقالات و فشار های زمان انتقال عوامل اثر گذار درکاهش تولید عسل درفارمداری های ولایت لوگر و در مجموع هم فارمداری های افغانستان میباشد.

سوال هشتم: - عوامل عمده کاهش تولید عسل کدام ها اند.
جواب: درجواب این سوال محمد رسول فارمدار گفت کاهش تولید عسل درعامل عمده دارد. یکی موجودیت امراض مختلف و پرازیت ها درفارم زنبور دار ی و دوم کمبود مواد غذایی یعنی کمبود گل و گیاهان که زنبور ها از آن تغذیه می نمایند همچنان بعضی اوقات دربعضی فارم ها اگرچه کدام بیماری کشنده هم وجود ندارد و مواد غذایی لازم هم برای زنبور ها فراهم است ولی تولید عسل به حد مطلوب نمی باشد که میتوان دراین مورد از عوامل ناشناخته که هنوز برای فارمداران مشخص نیست نام برد. این مشکل بیشتر درفارم های دیده می شود که از پاکستان به این منطقه آورده می شوند. مهمترین عامل کمبود تولید عسل همانا موجودیت امراض میباشد. از غلام رسول فارمدار سوال نمودم که کدام امراض درکاهش تولید عسل نقش عمده دارد؟ او گفت. عمومآ امراض کشنده مانند اسهال و سر گیچی زنبور ها باعث کاهش تولید عسل می شود و همچنان درفارمی که پرازیت موجود باشد تولید عسل کاهش میابد. از طرف دیگر درنطفه ها هم اگر مرض موجود باشد مانند گندیده گی نطفه ها باعث کاهش تعداد کارگر ها درفارم می شود که درنتیجه تولید فارم کاهش میابد از طرف دیگر خشکسالی و طوفان های موسومی و گرمی بیش از حد هم باعث کاهش تحرک و فعالیت زنبورهای عسل می شود که بالای تولید عسل تاثیر دارد.
از گفته های فارمداران نتیجه گیری می شود که عوامل طبعی و امراض دوعامل عمده درتولید عسل به شمار می روند دراکثر کشورها این دوعامل اثرات نامطلوب درتولید عسل بجا می گذارند ولی درکشور ما زنبور داری به شکل پراگنده و غیر منظم صورت می گیرد و معیارات اساسی جهت بلند بردن تولید عسل و یا حل مشکلات و معضلات درنظر گرفته نمی شود . طوری که هیچ سیستم منظم و معیاری برای انکشاف زنبور داری وجود ندارد. و از طرف دیگر دولت هم توجه خاص دررفع مشکلات فارم داران ندارد از این جهت هر عامل ناچیز هم می تواند درکاهش تولید عسل در فارم زنبور داری موثر باشد.

سوال نهم: چی پیشنهاد درباره بلند بردن سطح تولید عسل دارید؟
جواب: این سوال را با همه فارمداران که درفوق با ایشان مصاحبه صورت گرفته مطرح نمودم و قرار ذیل پیشنهادات شان درج گردید.
-  توجه بیشتر دولت درکنترول امراض موجود درفارم های زنبور داری.
-  ایجاد کوپراتیف های زنبور داری که از طریق آن به فارمداران کمک شود تا معلومات خویش را درمورد صنعت زنبورداری بشکل فنی بلند برده و از طرف دیگر محصولات تولید شده دریک سیستم منظم بفروش برسد.
-   اگر دولت توجه نماید واز وارد شدن زنبور داران پاکستانی یبه کشور جلوگیری نماید تا از این طریق زمینه انتقال امراض از بیرون به داخل کشور کاهش یابد.
-    زمین های غیر قابل کشت دراختیار فارم داران قرارداده شودتا با زرع گیاه های گل زا فارم های ثابت و مقیم ایجاد نمایند و از مسافرت و انتقال فارم ها به دیگر مناطق جلوگیری شود.

هدف سوم: مطالعه اقدامات حفظ الصحوی زنبورداری ها:

سوال اول: برای جلوگیری از مبتلا شدن زنبور ها به امراض چی اقدامات را بکار می بریید؟
جواب:  درجواب این سوال نورمحمد زنبور دار ولسوالی کلنگار ولایت لوگر گفت: زنبورداران کدام معلومات علمی و موثر برای جلوگیری امراض زنبورعسل دراختیار ندارند ولی بازهم از تجارب محلی و معلومات اشخاص آگاه درمورد جلوگیری از شیوع امراض استفاده می شود طوری که اگر دریک فارم درتعداد کندو های زنبور های زنبور کدام مرض دیده شود فارمداران برای زنبور های سالم و مریض از مواد شکری و دواهای مختلف برای زنبور ان تغذیه می نمایند این مواد را حل کرده در کندو کذشته می شود. همچنان بعضی از فارمداران جهت جلوگیری از انتشار مرض مجبور می شوند تا کندوی مبتلا را از فارم دور نمایند. همچنان برای جلوگیری از کنه ها از یکنوع پلته های مخصوص که دارای بوی تیز میباشد استفاده می شود این پلته ها در کندو گذاشته می شود و به اثر موجودیت بوی تیز آن کنه ها مجبور به ترک کندو می شود و یا هم به کندو وارد نمی شوند. بصورت عموم درفامیل های زنبور عسل یک قانون ویژه وجود دارد که زنبور یک کندو به کندوی دیگر وارد نمی شود و اگر اشتباهآ بخواهد وارد کندوی دیگری شود توسط زنبور های موظف دردروازه کندو اجازه ورود نمی یابد به این صورت عمومآ زنبور ها تنها دریک کندوی مخصوص مبتلا می شوند ولی باز هم دراثر تماس وسایل یا افراد موظف عمومآ امراض از یک صندوق به صندوق دیگر انتقال می کند جهت جلوگیری کوشش می شود تا دستکش های شخص موظف بعد از تماس با کندو شسته شود و یا هم کوشش می شود چوکات ها بعد از عسل گیری به صندوق اصلی آن انتقال شود .
از گفته های نور محمد نتیجه گیری می شود که پیشگیری امراض درفارم داری های ولایت لوگر بصورت اساسی انجام نمی شود. نیاز است تا سطح معلومات فارم داران با دایر نمودن کورس ها و چاپ مقالات لازم درمورد کنترول و جلوگیری امراض زنبور عسل بلند برده شود و همچنان اساسات حفظ الصحوی درتمام مراحل درنظر گرفته شود بصورت عموم نحوه استفاده و کاربرد وسایل و هم اقدامات حفظ الصحوی درفارم های زنبور عسل در ولایت لوگر عنعنوی بوده و کدام تدابیر لازم اتخاذ نمی گردد.

سوال دوم: برای ضد عفونی نمودن صندوق های زنبور عسل از چی روش ها استفاده میشود؟
جواب: درجواب این سوال محمد ظریف فارمدار گفت: بصورت کل فارمداران تا مجبور نشوند و شدت مرض باعث تلفات بلند نگردد اقدام به تبدیل نمودن صندوق ویا ضد عفونی نمودن آن نمی نمایند. بعضا بخاطر از بین بردن کنه ها فارمداران صندوق های زنبورعسل را خالی نموده و آنرا از برابر شعله آتش می گذرانند. این روش برای از بین بردن کنه ها تا انداز ه زیاد موثر است. بعضا فارمداران برای ضد عفونی نمودن صندوق ها از یکنوع پودر استفاده می نمایند و همچنان بعضی ها از پودر کلورین برای ضد عفونی صندوق ها استفاده می نمایند. بعضی از فارمداران صندوق های کهنه را سالانه شستشو نموده دربرابر شعاع آفتاب قرار میدهند.
از گفته های محمد ظریف فارمدار چینن نتیجه گیری میشود که روش های یاد شده بعضا مطابق معیارات ضد عفونی صندوق ها میباشد ولی تخنیک استفاده از روش ضد عفونی باید مطابق معیارات حفظ الصحوی باشد مثلآ درزمان شستشو اگر از مواد انتی سپتیک استفاده نمایند موثریت بیشتر خواهد داشت همچنان روش های ضد عفونی با شعله آتش هم موثر است ولی امکان سوختن و سیاه شدن صندوق ها وجود دارد و ممکن این روش نتواند بشکل درست صندوق را ضد عفونی نماید.


سوال سوم: برای جلوگیری از ورود حشرات مضره درفارم چی تدابیر دارید؟
جواب: درجواب این سوال محمد نبی فارمدار گفت: زنبور های بیگانه و حشرات که پرواز می کنند هیچگاه نمی توانند وارد صندوق های زنبور عسل شوند. اگر اشتبآ کدام زنبور بیگانه وارد کندو شود بصورت فوری توسط عساکر زنبور عسل از بین برده می شود. این موضوع دربین عین فارم هم وجود دارد طوری که زنبور یک صندوق به صندوق دیگر وارد شده نمی توانند ولی بعضی اوقات که خشک سالی باشد ویا زنبور ها زیاد گرسنه باشند به صندوق های مجاور هجوم می برند که سبب جنگ شدید بین زنبور های عین فارم می شود.
درجواب این سوال محمد ظریف فارمدار افزود بعضی از فارم داران که زمین فارم مربوط خودشان باشد اقدام تدابیری مانند کندن جوی آب دراطراف فارم نمایند که به اثر موجودیت جوی آب در اطراف فارم حشرات خزنده به فارم داخل شده نمی تواند و همچنان بعضآ فارمداران جالی های مخصوص مانند تور دارند که اگر تعداد زیاد ملخ ها و یا دیگر حشرات را شکار می نمایند.
از گفته های فارمداران نتیجه گیری می شود که روش های مناسب و خوبی جهت جلوگیری از ورود حشرات به فارم اتخاذ می گردد و همچنان سیستم دفاعی زنبور های عسل بهترین و موثرترین سیستم جلوگیری از حشرات مضره به حساب میاید.

سوال چهارم: برای محافظت فارم از پرازیت ها چی اقدامات روی دست می گیرید؟

جواب: طوری که درمصاحبه قبلی به جواب سوال سوم همین هدف نیز ارایه گردید عمومآ فارمداران روش های میتودیک برای مبارزه با پرازیت ها ندارند درجواب این سوال محمد ظریف فارمدار افزود عمومآ بهترین روش محافظت فارم از پرازیت ها همانا استفاده از پلته های بوی دار است درصورتی که درفارم پرازیت هم وجود نداشته باشد استفاده از این پلته ها به کنه ها اجازه نمی دهد تا به فارم وارد شوند هرگاه فارمداران متوجه شوند که تعداد زیاد پرازیت درصندوق ها وجود دارد مجبور می شوند صندوق را خالی نموده دربرابر شعله آتش قرار دهند که این روش عمدآ باعث از بین رفتن پرازیت ها می شود  عمومآ کنه از یک فارم به فارم دیگر بوسیله انتقال صندوق های کهنه انتقال میکنند و همچنان بعضی اوقات عمدآ کنه ها توسط حرکت از یک صندوق به صندوق دیگر انتقال می کنند و گاهی هم پرازیت دروجود ملکه قرار می گیرد که به صندوق جدید آورده میشود و تعداد شان زیاد می شود و همچنان ممکن کنه ها توسط خود زنبور ها به صندوق های همجوار انتقال شوند همه موضوعات یاد شده کدام راه کنترول و جلوگیری ندارد ما فارمداران زمانی متوجه می شویم که عمدآ کنه ها را در صندوق به چشم می بینیم که در این صورت تا اندازه یی فایده می کند و تعداد کنه ها کم می شود ولی بیشترین صدمه را درحال حاضر درفارم ها موجودیت کنه ها بوجود میاورد زیرا زنبور ها از فعالیت مانده و کم تحرک می شوند و سبب کاهش تولید می گردد.
از گفته های فارم داران نتیجه گیری می شود که استفاده از آتش درمبارزه با پرازیت ها تنها راه بی خطر درشرایط فعلی میباشد ولی اگر مطالعات صورت گیرد و از دوا های بی ضرر برای زنبور ها استفاده شود بهتر خواهد بود.

سوال پنجم: درزمان شیوع امراض کدام اقدامات را روی دست میگیرید؟

جواب: درجواب این سوال محمد اسلم فارمدار گفت درموقع شیوع مرض درفارم زنبورداری تباه شدن زنبور دار است و ما هیچگونه اقدامات که صددرصد موثر باشد روی دست گرفته نمی توانیم باز هم از بعضی دواهای محلی مانند شیره درخت زردآلو ، تابلیت های پنسلین و دیگر دواها استفاده می نماییم. این مهم است که کدام مرض شیوع نموده است. تدابیر انجام شده وابسته به نوع مریضی و شدت آن میباشد بصورت عموم کدام اقدام خاص درجلوگیری از شدت مرض صورت نمی گیرد درجواب همین سوال محمد ظریف افزود درزمان شیوع مریضی ما تلاش می نماییم تا زنبور ها ار تغذیه خوب نماییم کندوی که مبتلا باشد از وسط فارم به یک گوشه انتقال می دهیم تا گشت و گذار زنبور های آلوده درفارم کم شود و کوشش می شود از دوا های لازم برای تداوی و پیش گیری استفاده شود برای بیشتر امراض از کافور هم استفاده می شود همچنان دربیماری از پودرهای سلفر استفاده مینماییم طوری که پودر را دردهن دروازه صندوق پاشیده و زنبور ها درزمان حرکت پودر را به داخل انتقال می دهند اینکار درکم شدن شدت مرض کمک می کند ولی کیفیت عسل را صدمه میزند.
از مصاحبه با فارمداران نتیجه گیری می شود که اقدامات فوق بعضآ درکاهش شدت مرض موثر میباشد ولی بعضآ ممکن اقدامات فوق موثر نباشد بنآ نیاز است تا اقدامات لازم حفظ الصحوی و تدابیر پیشگیرانه امراض به فارمداران با دایر نمودن مجالس توسعوی وترنری تفهیم شود و استفاده از دوا های لازم برای فارمداران تدریس شود.

سوال ششم: کدام تجربه خاص اگر درقسمت حفظ الصحه فارم زنبورداری دارید لطفآ بیان نمایید؟
جواب: درجواب این سوال غلام نبی فارمدار گفت بهترین تجربه که من درطول 30 سال فارمداری بدست آورده ام این است که بهتر است فارم زنبور داری از فارم های فارمداری های همجوار دور باشد طوری که زنبور ها زیاد درتماس یکدیگر نباشد . عمومآ زمانی که زنبور های چندین فارم از عین گل ها استفاده می نمایند سبب سرایت امراض می شوند. پاک بودن صندوق ها قبل از نسل گیری هم درپیشگیری امراض مهم است بهتر است صندوق ها در فارم ها به فاصله های دور تر از هم گذاشته شوند. درجواب همین سوال محمد ظریف گفت تجربه من این است که هر زمانی که زنبور های خویش را بطور مصنوعی تغذیه نموده ام یعنی درزمان خشک سالی و کمبود خوراکه های زنبور ها را تغذیه نموده ام زنبور هایم مریض شده اند بهتر است غذایی که به زنبور ها داده می شود پاک باشد. محمد اسلم زنبور دار تجربه خویش را در مورد حفظ الصحه زنبورداری چنین بیان کرد و گفت:اگر یک فارم به مدت زیاد دریک محل نگهداری شود آلودگی محیط فارم بیشتر می شود و اینکار درشیوع امراض زنبور ها مهم است همچنان بعضی از فارمداران صندوق های زنبور را بشکل آماده از دیگر فارم ها خریداری و به فارم خود انتقال میدهند که اینکار هم در شیوع امراض مهم است. همچنان فارم داران باید درپاک کاری محیط فارم و شستشوی صندوق ها توجه نمایند.
از مصاحبه درمورد سوال فوق الذکر نتیجه گیری می شود که بهترین راه جلوگیری از امراض زنبور عسل مراعات نمودن حفظ الصحه فارم و وسایل فارم و خود شخص که درفارم کار می کند بویژه حفظ الصحه فارمدار مهم است. زیرا فارم همیشه با انواع صندوق ها درتماس است و میتواند امراض را به صندوق های مختلف انتقال دهد. همچنان توجه درحفظ الصحه ماشین عسل کشی هم مهم است.

سوال هفتم: کدام تفاهم و همکاری برای حفظ الصحه زنبورداری بین فارمداران محل وجود دارد:
جواب: درجواب این سوال غلام سرور فارمدار گفت بصورت عموم درحال حاضر کدام همکاری و تفاهم بین فارمداران ولایت لوگر وجود ندارد بلکه یکنوع رقابت نا سالم بعضآ بین فارمداران دیده میشود درجواب همین سوال محمد ظریف فارمدار گفت بلی همکاری بین بعضی فارمداران وجود دارد بویژه درانتقال تجارب و کار های که درکنترول امراض مفید باشد بعضا فارم داران با هم همکاری می کنند این واضیح است که افراد مختلف ویژگی های متفاوت دارند بنآ بیشتر فارمداران با هم حس همکاری و تفاهم دارند ویکدیگر را یاری می نمایند بخصوص این حس همکاری بیشتر بین فارمداران درکارهای همدیگر کمک می کنند بخصوص درپاک کاری فارم شستشوی صندوق ها و غیره همدیگر را مساعدت می کنند که این همکاری ها موثر است ولی جای را نمی گیرد ما نیاز داریم تا دولت دراین بخش ما را کمک نمایند و درتشخیص و تداوی امراض ما را کمک کنند و فارمداران را آموزش دهد تا از فارم های موجود استفاده بیشتر صورت گیرد و از دولت می خواهیم تا هر چه زود تر دربخش انکشاف زنبورداری اقدامات لازم روی دست گیرد.



پیشنهادات

1.     توجه و تقویه صنعت زنبورداری درکشور توسط دولت و موسسات همکار توسط دولت در کشور.
2.     ایجاد پروژه های تحقیقاتی جهت تشخیص و تثبیت امراض موجود زنبور عسل درکشور و دریافت راه های کنترول و ریشه کن نمودن امراض زنبورعسل.
3.     ایجاد پروژه های اصلاح و تقویه نسل های موجود
4.     روشن ساختن ازدهان فارمداران زنبورعسل توسط دایر نمودن کورس های کوتاه مدت و تشریح تفهیم چگونگی مبارزه با امراض زنبورعسل.
5.     جلوگیری از وارد نمودن زنبور عسل به کشور.
6.     تفاهم و همکاری میان موسسات همکار در تقویه صنعت زنبورداری.
7.     ایجاد لابراتوار های تشخیصی امراض زنبورعسل در کشور.
8.     توجه به صنعتی ساختن زنبورداری مطابق به استندرد های جهانی.
9.     ایجاد کوپراتیف های زنبورداری و هماهنگی میان فارم داران در کنترول امراض زنبورعسل.

فهرست ماخذ

4. سعادت مند، سید جواد – 1387 – مبانی پرورش زنبورعسل – چاپ دوم
   انتشارات کتابیران صفحات 10 – 5 /291 – 313

2. ریر استفان 1382 – اصول نوین زنبورداری انتشارات پریور صفحات 6/118

3. سازمان خوراکه و زراعت ملل متحد FAO 1378 ، تولید عاید از زنبورداری افغانستان – چاپ FAO صفحات 3/21

1. پیرایرانی عبادا 1384 ، زنبوران عسل و زنبورداری جلد اول انتشارات علمی دانشگاه آزاد اسلامی صفحات 106/117

5. سایت انترنتی www.Bee.Dis.com

    



کشت علوفه جات عمده برای تغذیه حیوانات
تاریخچه علوفه جات:

     تاریخ اول کشت و استفاده از نباتات علوفه معلوم نبوده و گفته میشود که در اوراق زمان مفقود شده پیش از نوشتن تاریخ یعنی انسانها ما قبل از تاریخ ضرورت به جمغ آوری این نوع نباتات احساس نمی گردید. آنها زنده گی خویش را با جمع آوری میوه جات ، کندن ریشه های گوشتی ، ماهی گیری ، شکار حیوانات وحشی زنده گی خویش را تأمین می نمودند. وقتیکه انسانها به اهلی ساختن حیوانات پرداختن ضرورت به علوفه جات گردیده. و نقش آنها را در تربیه حیوانات پیدا شد. تعداد حیوانات همان دوران که در ساحات جنگلی و غیر جنگلی زیاد می گردید ومختلف بود یک تعداد از آنها حیوانات دیگر را می خوردند یک تعداد دیگر علف خوار بودند بالای گندمیان (Grass ) ، نباتات خاندان (Legume ) شبدر ، رشقه ، باقلات ، برگ درختان و دیگر بته های شبز و تازه تغذیه می کردند.

     سگ ، گاو ، گوسفند ، قاز ، اسب از جمله حیوانات هستند که برای اولین بار اهلی شدند که در محیط خانواده دهاقین زنده گی میکند. با گذشت زمان و ازدیاد نفوس انسانها به اهلی ساختن حیوانات توجه کرده به همین ترتیب در مقدار حیوانات افزایش بعمل آمده بنابر آن ضرورت مهیا ساختن خوراکه احساس کردند ودر جستجوی آن بر آمدن که چه قسم مواد خوراکه را تهیه تا می توانند تفع اعظمی را بدست آورده و برعلاوه ضرورت نگهداری ، نمو ، تولید ، و نسل گیری در آن ها مرفوع سازند.
     در اوایل حیوانات آزاد گذاشته شدن از طریق چرایش نیازمندی خود را مرفوع سازند، این کار در مناطق و ساحاتیکه در طول سال اقلیم ملایم داشت و حیوانات می توانستند مواد خوراکه خود را تهیه نمایند و لیکن آنها آهسته آهسته بطرف شمال مهاجرت نمودن تهیه مواد خوراکه برای حیوانات در تابستان پرابلم نبوده مگر در زمستان با در نظر داشت هوای فوق العاده سرد که حیوانات هم خود چرش کرده نمی توانستند مشکل علوفه را بار آورد و مسئولیت مالداران را در برابر حیوانات بیشتر نمود. لذا متعاقبا انسانها در مورد حیوانات علف خوار و نباتات علوفه ئ معلومات بیشتر پیدا نمودن و به منظور تهیه مواد خوراکه برای حیوانات به جمع آوری بسته های علوفه ای شروع کردند.
     در ابتدا از بسته های وحشی دامنه کوهی ، چمنزارها وغیره پیدا میشد بقسم بیده و علوفه ای خشک منحیث خوراکه حیوانات استفاده بعمل می آید بعدا از برگ درختان و گیاهان هرزه و بعضی بته های تازه استفاده می گردید و همین حالا از طروق فوق کار گرفته میشود.



اهمیت نباتات علوفه ای :

   علوفه جات برای تغذیه حیوانات خیلی مهم و ضروری می باشد که تقریباً  بیش از نصف ضرورت غذای حیوانات از علوفه جات بدست میآید تقریباًًًً 3/2 حصه عناصر ضروری گاو های شیری ، 4/3 حصه عناصر گاو های گوشتی ، 10/9 حصه عناصر ضروری گوسفندان از بیده ، سایلچ ، علفچرها و چراگاهای طبیعی حاصل می گردد وهمچنان علوفه جات به شکل چراگاه و برگ میده در تولید و تربیه مرغداری سهم ارزنده دارد . یعنی یک غذای استاندارد را تهیه می دارد علاوه بر اینکه برای حیوانات بزرگترین منبع انرژی ، پروتین ، ویتامین ها و منرالها می باشد.

    علوفه جات در مجموع توسط حیوانات به مطرف میرسد گر چی هیچ یک از نباتات علوفه ی به تنهای طوری مستقیم و تجارت استفاده نشده و مارکیت ندارد و بطوری غیر مستقیم بشکل گوشت ، شیر ، مسکه ، پنیر ،  پشم و تا اندازه به قسم تخم و گوشت مرغ بازار فروش دارد.

رشقه

Alfalfa  (Medicago satival)

     رشقه از جمله علوفه جات مشهور دنیا به شمار میرود که از لحاظ کیفیت غذای خوراکه خوب برای حیوانات محسوب می شود و نیز در تحت شرایط مناسب از جمله پر محصول ترین علوفه نباتات پلیدار به شمار میرود که در اصلاح خاک نیز رول مهمی دارد.

     رشقه بصورت وسیع در تمام قاره های دنیا ( تقریباً در بیش از 80 مملکت) مروج بوده ، از لحاظ مقدار تولید بلندترین محصول داده است که مقدار تولید آن طور اوسط حدود (20 ) الی (30 ) تن فی جریب زمین تخمین گردیده است. رشقه قابلیت هضم بهتر برای تغذیه حیوانات دارا بوده (70 ) الی(80 ) فیصد قابل هضم  و دارای کیفیت غذای بهتر بوده که فیصدی مقدار پروتین خام نباتی آن (20 ) الی (24 ) فیصد می باشد رشقه سرشار از ویتامین های مختلفه (A,B,C,D,E ) و منبع خوب عناصر مانند کلسیم ، مگنشیم و فاسفورس می باشد. این ارقام ارزش بهتر رشقه را واضح می سازد ، چون رشقه نبات چندین ساله بوده ، از لحاظ اهمیت بیولوژیکی نیز منبع نصب نایتروجن در خاک بوده که سالانه در حدود (20 ) الی (30 ) کیلوگرام نایتروجن را در ساحه یک جریب زمین تحت بذر رشقه یصب نموده. رشقه منبع خوب کود سبز میباشد. مقابل نمکیات خاک و آب های ایستاده تا یک اندازه مقاومت نشان میدهد.از لحاظ تولید عسل نیز اهمیت داشته در اقلیم های خشکه زمین های آبی توافق بهتر دارد.

آماده ساختن زمین:

     زمین در وقت بذر رشقه باید دو الی سه مرتبه قلبه شود، سعی گردد وقتیکه زمین وتر باشد قلبه شود اگر در حالت وتر قلبه شود کلوخ های بزرگ تشکیل نخواهد شد. زمین باید بعد از هر قلبه ماله شود تا کلوخ های بزرگ میده شده و رطوبت خاک حقظ گردد ونیز باید تمامی گیاه های هرزه از بین برده شود.

انتخاب خاک:

     خاک نرم ، مرطوب و بهتر آماده شده برای برداشت حاصل بهتر رشقه مفید است، زمین باید یک مرتبه در خزان قلبه شود تا برای کشت بهاری آماده گردد. رشقه با وجود اینکه در مقابل خشکی ، نمکیات و سردی هوا واقلیم مختلفه توافق نشان میدهد با آن هم برای بدست آوردن محصول بهتر خاکهای که دارای طبقه عمیق و به صورت درست زهکشی شده و دارای مقدار کم القلیات و نمکیات باشد برای کشت مناسب است.
     از لحاظ انتخاب خاک باید دارای طبقه منظم و قابلیت جذب رطوبت یکسان باشد تا بتواند آب را برای یک مدت بیشتر نگهداری نماید. خاکهای عمیق دارای ذرات کوچک نوع نیمه ریگی و یا لوم که قابلیت بهتر نگهداشت آب را داشته باشد برای بذر رشقه مناسب است. خاکهای که بیشتر ریگی بوده و طبقه پائین آن سخت و یا نمکی و القلی باشد از کشت رشقه در این خاکها جلوگیری گردد. غلظت (Ph ) مناسب خاک برای رشقه از(6 ) الی (8.5 ) بوده که عاری از نمکیات باشد.

نورم تطبیق کود:

     در وقت کشت رشقه مقدار (50 ) کیلوگرام کودDAP در فی جریب زمین علاوه گردد.علاوه نمودن مقدار اضافی کود یوریا توصیه نمی گردد زیرا نباتات پلیدار به خصوص رشقه و شبدر خاصیت یصب نایتروجن هوا را به زمین دارد.

انتخاب تخم:

     برای کشت مناسب باید تخم های اصلاح شده رشقه که خصوصیات بهتر تولید را داشته و نیز دارای وضعیت نموئ بهتر ، تناسب برگ یا ساقه ، طول نموی مناسب و مقاومت در مقابل امراض و آفات داشته باشد انتخاب و بذر گردد.

صفات تخم خوب:

   دارای کیفیت بهتر تولید× باشد.
   رنگ روشن زرد و یا سبز زیتونی داشته باشد.×
   تخم تصدیق شده و× مطابق به جنسیت باشد.
   از لحاظ خصوصیات فزیکی (98 ) فیصد خالص باشد.×
  × حد اقل قدرت نموی از( 90 ) فیصد کمتر نباشد.

طریقه کشت:

     قبل از کشت تخم باید سر شب در بین آب انداخته شود و در موقع کشت به همرای ریگ میده مخلوط وبه صورت مساویانه پاشیده شود عمق کشت نباید از(1 ) الی (2 ) سانتی متر بیشتر باشد، و به یکی از طریقه های ذیل میتوان آنرا کشت کرد.
   بستر خشک: بعد از آماده ساختن زمین و هموار× کاری درست باید متیقن شد که زمین برای کشت و آبیاری مساعد است تخم را به همرای ریگ میده مخلوط و به صورت مساویانه وعمق مناسب زیر خاک کرده دفعتاً آبیاری گردد.
  × بستر نمدار: درین طریقه اولتر از همه باید بستر مناسب ترتیب گردیده و متیقن شد که آب به عمق (5 ) الی (6 ) سانتی متر در خاک جذب گردیده بعداً تخم به صورت مساویانه بالای زمین پاش داده شود که درین طریقه تخم ذریعه جاروب و یا شاخچه به روی زمین کشیده شود تا به صورت درست زیر خاک گردد.
   طریقه خطی:کشت رشقه را به صورت فنی× میتوان به شکل خطی بذر کرد باید که خاک دارای مقدار مناسب رطوبت بوده کشت خطی ذریعه ماکر خط اندازی شده فاصله در بین هر قطار (30 ) سانتی متر گذاشته شود.

مقدار تخمریز:

     مقدار تخمریز یظر به شرایط مختلفه اقلیمی خاک و جنسیت تخم فرق دارد. بر طبق سفارشات تخم ایکه دارای قوه نامیه بیشتر از (85 ) فیصد بوده و عاری از هر گونه مواد اجیبی و تخمهای گیاه هرزه باشد در تحت شرایط مناسب کشت مقدار (4 ) الی (5 ) کیلوگرام تخم در فی جریب استعمال گردد. در صورتیکه مقصد ما تولید تخم باشد مقدار تخمریز (400 ) الی (600 ) گرام فی جریب و فاصله در بین قطارها (60 ) الی (90 ) سانتی متر گذاشته شود.

آبیاری و حفاظت رطوبت:

ضرورت آبیاری مربوط به عوامل ذیل است:
   طبقه خاک و عمق آن.×
   مقدار بارنده گی.×
  × اندازه تبخیر آب.
   درجه حرارت.×
   طول فصل نموی نبات.×
   طریقه های× کشت.

 اوقات آبیاری:

   اولین آبیاری در بستر× خشکه زمین بعد از کشت صورت می گیرد.
   فاصله در بین دو آبیاری دیگر (5 ) الی× (7 ) روز.
   فاصله در بین آبیاری های بعدی (15 ) الی (18 ) روز.×

اوقات وتعداد درو:

     رشقه وقتی درو گردد که حدود (25 ) الی (50 ) فیصد گل کرده باشد بعد از هر درو به آن وقت کافی داده شود تا دو باره انکشاف کرده ، نموی خود را تکمیل کند. بنابر همین علت مرحله نموی باید در وقت درو در نظر گرفته شود تا حاصل بهتر آن بدست آید. شاخه هائیکه از قاعده نمو کرده باید یک اندازه طویل گردد. در مناطق سرد سیر درو آخری پیش از یخبندی صورت گیرد تا در آینده به صورت خوبتر نمو کند.

بلندی درو:

     در وقت درو قاعده نبات (5 – 7 ) سانتی متر گذاشته شود تا در نبات نموی بعدی خوبتر صورت گیرد ، این مسئله دارای  اهمیت است تا به دهاقین فهمانده شود که درو خیلی پائین صورت نگیرد تا به نقاط نموی در قسمت قاعده نبات ضرر نرسد.

تنظیم درو:

    در رشقه درو دوامدار صورت نگیرد ، در بین هر درو حد اقل باید (5 ) هفته فاصله گذاشته شود.

درو به مقصد بیده:

     رشقه برای ساختن بیده خیلی مناسب است. عادت و خاصیت نموی رشقه نظر به دیگر نباتات که به مقصد بیده از آن استفاده می شود فرق داشته احتیاط شود که درو به وقت مناسب (25 – 50 ) فیصد گل صورت گیرد.



برسیم یا شبدر مصری
Egyptian clover (Trifolium alexandrinum L

      برسیم از جمله نباتات پلیدار ، یکساله و به قسم علوفه زمستانی در اکثر نقاط دنیا با الخصوص در اقلیم مدیترانه، آسیای غربی ، شمال هندوستان و پاکستان به پیمانه وسیع کشت گردیده ، کشت آن از قدیم در مصر مروج بوده که از آنجا در اوایل قرن بیستم به سند معرفی گردیده و به بسیار سرعت به هندوستان شمالی توسعه یافت. این نبات نیز به قسم علوفه تابستانی در جاییکه اقلیم سرد است در بهار کشت می گردد.

     برسیم دارای ریشه های نسباً عمیق بوده برگهای آن به شکل سه برگه ، برگجه های آن بیضوی شکل ودارای ساختمان مویک مانند میباشد. کشت زمستانی این نبات در ولایات گرمسیر کشور مانند جلال آباد، کندهار، فراه وه هلمند معمولا از نیمه ماه سنبله تا ختم برج عقرب دوام میکند. اگر کشت وقت تر صورت گیرد قبل از رسیدن سردی زمستان یک درو علوفه از آن بدست آمده میتواند.
     برسیم ظرفیت تولید بیشتر علوفه را دارا بوده در تحت شرایط مناسب تعداد (7 -3) درو ممکن بوده، مقدار تولید علوفه (24 ) الی (27 ) تن در فی جریب محاسبه گردیده است. از لحاظ ارزش تغذیه دارای (17 ) الی (20 ) فیصد پروتین خام نباتی بوده و برای حیوان (70 ) الی (75 ) فیصد قابل هضم میباشد.

منشأ و مناطق کشت:

    منشأ شبدر برسیم مناطق شرقی مدیترانه و احتمالاً آسیای صغیر بوده است و از سوریه به مصر و فلسطین برده شده است و اغلب به صورت وحشی یا علف هرزه در مزارع کشت شبدر و رشقه نیز یافت می شود ولی امروزه انواع اصلاح شده آن جانشین اشکال وحشی شده است سطح زیر کشت آن در مصر بالغ بر 5/3 میلیون هکتار است و کشت آن در نقاط مختلف دنیا از جمله جنوب اروپا ، افریقا ، هندوستان ، شرق نزدیک ، الجزایر ، تونس ، لیبیا ، پرتگال ، اسپانیا ، ایتالیا ، امریکای شمالی و جنوبی و مرکزی رواج دارد در امریکای شمالی و جنوبی علاوه بر تولید علوفه به منظور چراگاه مصنوعی نیز کشت می شود سطح زیر کشت آن در ایتالیا بالغ بر چهل هزار هکتار است .

ورایتی های شبدر برسیم:

   ورایتی Tobor× 
   ورایتی  Kermel× 
   ورایتیEsdi× 
   ورایتیBaali×
   ورایتیFahli× 
   ورایتیKhudrawi× 
   ورایتی Musqawi×
   ورایتیSaidi × 
  × ورایتیAkenaton
   ورایتیLilibeo× 
   ورایتیSaceromonth× 
  × ورایتیMeteor  
   ورایتیVaradan× 
   ورایتی  TV 24×
   ورایتیPosa× Giant
   ورایتیHigazi× 
   ورایتیWafeer×

خاک :

     برسیم در خاکهای نرم و نیمه ریگی و در شرایط غلظت خاک (4.9 – 7.8 )pH توافق داشته اما در شرایط زیادت غلظت اسیدی و خاکهای نمکی حساس می باشد.

آماده ساختن زمین :

     برای کشت برسیم بستر زمین نرم و هموار بوده تا نموی نبات به درستی و یکسان صورت گیرد. قبل از بذر زمین باید دو الی سه مرتبه قلبه شده، بستر تخم به کلی هموار گردد ودر صورت استفاده از تراکتور زمین یک مرتبه ذریعه قلبه دوفال عمیقاً قلبه و متعاقبا ذریعه قلبه (9 ) فال دو سه مرتبه قلبه گردد. تا تمام کلوخها از بین رفته و گیاه هرزه از مزرعه دور گردد که در اخیر زمین بعد از ماله آماده بذر گردد.

 مقدار تخمریز :

     مقدار تخمریز نظر به شرایط مختلفه اقلیمی، نوعیت خاکها ، جنسیت و قدرت نموی تخم از همدیگر فرق دارد. تخمیکه دارای قوه نموی بیشتر از (85 ) فیصد بوده ، عاری از هر گونه مواد اجنبی و گیاه های هرزه باشند در تحت شرایط مناسب مقدار (4 الی 5 ) کیلوگرام تخمریز در فی جریب کشت گردد.

طریقه های کشت:

     تخم برسیم قبل از کشت در سر شب در بین آب انداخته شود و در موقع کشت به همرای ریگ میده مخلوط گردیده ، به صورت مساویانه به عمق ( 1 الی 1.5 ) سانتی متر زیر خاک گردیده و کشت آن به یکی از طریقه های ذیل صورت می گیرد:
A. بستر خشکه : بعد از قلبه و هموارکاری درست باید متیقن شد که زمین برای کشت و آبیاری مساعد بوده. تخم باید به همرای ریگ میده مخلوط گردیده ، بصورت مساویایه و عمق مناسب زیر خاک شده و دفعتا آبیاری گردد.
B. بستر نمدار : اولا باید بستر مناسب ترتیب گردیده بعدا آبیاری صورت گیرد که پیش از پاشیدن تخم باید متیقن شد که آب بصورت کامل در عمق (5 الی 6 ) سانتی متر خاک جذب گردیده بعدا تخم پاشیده شده د ذریعه جاروب ویا شاخچه به روی زمین کشیده شود تا به صورت درست با خاک مخلوط گردد.
C.   طریقه خطی : درین طریقه کشت زمین توسط مارکر خط اندازی گردیده وباید خاک دارای مقدار کافی رطوبت بوده فاصله در بین هرقطار (30 ) سانتی متر گذاشته شود.
   مقدار استعمال کود: در صورت استعمال کودDAP مقدار (50 ) کیلوگرام در فی جریب زمین در وقت کشت تطبیق گردد.

ضرورت آبیاری مربوط عوامل ذیل است : 

   طبقه خاک ، ساختمان خاک ، عمق خاک ، درجه حرارت و بارنده گی.
   اوقات آبیاری  : آبیاری در اوقات ذیل صورت میگیرد:
   اولین آبیاری بعد از سبز شدن نبات.×
  × آبیاری دوم و سوم هریک در فاصله بین (7 ) الی (10 ) روز.
   آبیاری های بعدی هر× یک در فاصله (10 الی 15 ) روز و یا بعد از هر درو.

مراحل درو : درو به مقصد تولید علوفه در اوقات ذیل صورت میگیرد:

   اولین× درو بعد از کشت (50 ) الی(60 ) روز بعد از کشت.
   درو بعدی هر یک در فاصله (30× ) الی (35 ) روز.
     دروقت درو باید ارتفاع نبات (5 – 7 سانتی متر بالاتر از سطح زمین گذاشته شود.

تولید تخم :

   به منظور تولید تخم نبایدØ بیش از (3 ) الی (4 ) درو به مقصد تولید علوفه صورت گیرد.
   تعداد بیشتر درو× باعث کمی تولید تخم و ضعیف نموی نبات میگردد.
   بعد از گل کردن نبات دفعات× آبیاری کمتر گردد.
   در وقت درو رنگ تخم باید زرد نصواری تبدیل گردد.×

تناوب زراعتی : برسیم در تناوب کشت با اکثر حبوبات و علوفه جات بذر میگردد که تناوب کشت به طریقه های ذیل معمول است:

  × جواری – برسیم – گندم
   باجره – برسیم – جواری× 
   برنج – برسیم – لوبیا× 
   پخته – برسیم×
   گندم – برسیم – جواری×
   کشت مخلوط برسیم با جو، جودر ، شرشم و غیره به مقصد تولید بیشتر علوفه صورت می گیرد.

شبدر

(Persian clover (Trifolium resupinatum
      شبدر نبات یکساله مناطق آسیای مرکزی بوده که در اکثر مناطق به قسم علوفه زمستانی بذر گردیده ولیکن در مناطق مرتفع قسمت های غربی همالیا ( مناطق سردسیر) به قسم علوفه تابستانی بذر می گردد. از نوده های جوان این نبات به قسم پالک غرض سبزی در افغانستان و پاکستان استفاده بعمل میآید. برخی از انواع وحشی این نبات به شکل گیاه هرزه در چراگاه نیز معمول بوده شبدر جای خود را به برسیم گذاشته خاصتا از اوایل قرن بیستم که کشت برسیم بیشتر مروج گردیده است.

توافق :

     این نبات در شرایط چراگاه و آب های ایستاده به مقایسه برسیم بیشتر توافق داشته و در مقابل یخبندی نیز تا حدودی مقاومت دارد اما مقدار تولید آن در درجه حرارت پايین تنزیل می یابد.

خاک :

     شبدر در خاک هايکه pH آن (6 الی 7 ) باشد توافق داشته و نیز در تحت شرایط خاک های مرطوب نیز تا یک اندازه مقاومت دارد.

طروق کشت :

     کشت شبدر عینا به طریقه کشت برسیم است لاکن مقدار تخم ریز آن نسبتا کمتر بوده که مقدار (3 الی 4 ) کیلوگرام تخم در یک جریب زمین کافی به نظر میرسد. تخم شبدر نسبت به برسیم خیلی ها کوچکتر بوده ، از این رو اکثرا تخم های مروجه محلی با تخم گیاه هرزه مخلوط گردیده و جدا کردن آن خیلی مشکل بوده از این رو اکثرا تخم های شبدر محلی دارای کیفیت پايین می باشد.

استعمال کود :

     در صورت استعمال کود DAP مقدار (50 ) کیلوگرام کود در فی جریب زمین قبل از بذر با خاک علاوه گردیده و بعد از هموار کاری دقیق تخم آماده بذر گردد.

ساختن بیده :

     شبدر به مقایسه برسیم بیده خوب تولید کرده ساختن بیده آن مشکل نبوده لیکن در وقت ساختن بیده دقت بیشتر صورت گیرد تا از ضیاع برگ جلوگیری گردد. در اکثر مناطق بیده شبدر به شکل بسته ها ترتیب شده و در یک جای مناسب برای خشک شدن انتقال میابد.

شبدر سرخ

(Red clover ( Trifolium pretense L
      شبدر سرخ از جمله علوفه جات مهم مناطق معتدله زراعتی مخصوصا اروپا و امریکای شمالی نبات دایمی کوتاه مت بوده در طی دو تا سه سال دور اول نموی دارای قدرت تولید بیشتر بوده که از این احاظ برای ساختن بیده و سایلیچ اهمیت بیشتر کسب نموده ودر ساحات مربوط علفچر ها نیز کشت گردیده که بیشتر مورد استفاده حیوانات قرار می گیرد مگر در مرحله پختگی و یا خشبی کیفیت علوفه آن پایین میآید. منشأ اصلی نبات جنوب شرق آسیا و آسیای صغیر بوده که در قرون سوم و چهارم کشت آن در اروپا متداول بود.
کشت شبدر:  کشت شبدر سرخ مشابه به شبدر مصری وشبدر محلی  می باشد.

ارزش تغذیه :

     ترکیب کیمیاوی این نبات تحت تأثیر عوامل مختلفه از قبیل مرحله نموئ نبات ، فصل سال ، قسمتی از نبات که از آن سمپل گرفته شده ، موجودیت مواد عضوی در خاک و غلظت خاک  قرار گرفته که بطور اوسط محتویات منرالی به مقایسه گرام در فی کیلو گرام قرار ذیل محاسبه شده (2.7 ) گرام فاسفورس ،(24.7 ) گرام پوتاشیم ، (15.5 ) گرام کلسیم ، (2.6 ) گرام مگنیشیم ، (1 ) گرام سودیم و (2.1 ) گرام سلفرمیباشد.
    شبدر سرخ به مقایسه دیگر علوفه جات دارای غلظت بیشتر پکتین ، لیسیتین ، نایتروجن و منرال کلسیم ، مگنیشیم ، آهن و کوبالت می باشد. از احاظ موجودیت مقدار سلولوز ، همی سلولوز ، کاربوهایدریت های قابل حل در آب ، کلورین ، منگنیز ، سلیکان به مقایس کمتر و از لحاظ موجودیت Lipids و سایر منرالها مانند فاسفورس ، پوتاشیم ، سلفر ، جست ، مس و مالیبیدینم دارای ارقام مشابه تر میباشد. با وجود آن غلظت ملیبیدنیم نظر به مراحل مختلفه نموی فرق دارد علاوه کردن محتویات منرال ها از قبیل فاسفورس ، پوتاشیم ، کلسیم ، مس و جست یا از طریق استعمال growthregulator مانند Daminized وMelfuidid بیشتر باعث تحریک نموی نبات می گردد.
سینفوین (Sainfoin  )
      اصطلاح سینفوین (Onobrychis vicifilia scop. ) که در گذشته بنام Cocks head ونیز به نام  Holly grass یاد میشد. نبات پلیدار چندین ساله بوده که در مناطق آسیای معتدله و اروپا در طول چندین قرن کشت و بذر میشد. سینفوین اصلا از کلمه فرانسوی مشتق گردیده که مفهوم بیده را مصؤن و یا بی ضرر را میدهد.تغذیه این نبات در مقابل دم کردن حیوانات بیشتر مصؤن بوده. در خاک های نوع آهکی که دارای غلظت (pH(6 و یا بالاتر از آن توافق کرده در مقابل خشکسالی نسبت به رشقه مقاومت بیشتر داشته لیکن در مقایسه سطح تولید آن یینتر است. این نبات در اوایل قرن (1900 ) در امریکا در جمله علوفه جات طبقه بندی گردید. و لیکن در طول این مدت چندان توجهی به آن صورت نگرفته ولی بعدا در سال های (1960 ) به این نبات مجددا دلچسپی پیدا شد که نسبت نتیجه گیری بهتر و مقاومت آن در مقابل جشره قانغوزک خرطوم دار رشقه (alfalfa weevil ) وکشت این نبات در شرایط زمین های آبی در مناطق خشکه ایالات غربی آمریکا و کانادا در خاکهای آهکی (Calcarous soil) بیشتر از گذشته توسعه یافت. ترویج این نبات بصورت تدریجی از طریق احداث قطعات نمایشی بالای مزارع دهاقین در ساحات مختلفه علفچر ها نیز انکشاف یافت. چنانچه استفاده بیشتر از سینفوین در مناطق مدیترانه و بیشتر به مقصد ساختن بیده از علفچر ها شهرت یافته است.
انواع سینفوین (Sainfoin  ) در انگلستان دو نوع سینفوین مروج است:

   انواع معمولی یک درو (Common sainfoin ): به نامهای (Costwold common ) و× (Empyr sp ) نیز یاد میگردد.

   نوع دو درو سینفوین به نام (Gaint sainfoin )× یاد گردیده.
     سینفوین معمولی در ابتدای مرحله نموی رشد بطی داشته ساقه های آن بیشتر طویل نگردیده تولید گل را نمی نمایند. ظرفیت تولید بیده یا سایلیچ در سال های دوم و سوم متدرجا زیاد گردیده و دوره نموی این نبات میتوان از بیست تا سی سال ادامه پیدا کرد. برخلاف توع دومی (Gaint sainfoin )  در سال اول به سرعت نمو و گل کرده ، سالانه دو درو میدهد با وجودیکه مقدار تولید آن بیشتر بوده لیکن طول مدت دوره نموی آن کوتاه و صرفا برای دو سال باقی مانده میتواند. در حالیکه انواع دیگر محلی سینفوین برای چندین سال ادامه حیات کرده و میتوان از طریق انتخاب ارثی در بین انواع یک سلسله تغیرات (flexibility ) را مشاهده کرد از جمله انواع اصلاح شده Melros و Nova در کانادا ، ورایتی های Eshi ، Remont و Renume در ایالات متحده امریکا و ورایتی Zeus و Vala در ایتالیا شهرت یافته. تخم گیری سینفوین معمولی قبل از گرفتن درو به مقصد ساختن بیده ودر نوع دیگر (Giant sainfoin ) بعد از یک درو صورت می گیرد که نوع اخیر در طول فصل نموی خود بیشتر از یک مرتبه تولید گل کرده ، بعد از آخرین مرحله پاکسازی تخم به ظرفیت مجموعی تولید تخم مقدار 1450کیلوگرام در فی هکتار تخمین گردیده است.

کشت سینفوین (Sainfoin ):

     سینفوین به شکل پاشکی و هم به  شکل خطی کشت می شود و همچنان بشکل مخلوط با دیگر علوفه جات مانند White clove و Bird foot trefoil در ساختن بیده واستفاده به مقصد مالچر موفقانه نتایج بهتر بدست آمده است.

 تطبیق کود:

     تطبیق کود در سینفوین عینا مشابه به رشقه و برسیم بوده در صورت استعمال کودDAP مقدار (50 ) کیلوگرام در فی جریب زمین به صورت مساویانه به روی زمین پاشیده و بعد از قلبه و هموار کاری تخم آماده بذر گردد.

تولید علوفه :

    ازدیاد  تولید علوفه سبز متناسب به وضعیت حاصلخیزی خاک بوده. از اثر آزمایشات و تطبیق نورم های مختلفه کود که بالای انواع متعدد سینفوین صورت گرفته نشان میدهد که در انواع معمولی سینفوین و یکتعداد دیگر انواع تطبیق نورم متناسب فاسفورس و پوتاشیم برای ازدیاد تولید بیده ، ساختن سایلج و بقای نبات ضروری است. سینفوین در خاکهای که دارای غلظت پائین بوده یک اندازه مقاومت داشته و در (6 )pH مقدار تولید ماده خشک DM (7 الی 15 ) متریک تن در فی هکتار راپور داده شده البته مقدار تولید بیشتر از اثر کشت پلاتهای تجربوی بدست آمده لیکن سطح تولید در مزارع دهاقین پائنتر است. در تحت شرایط اقلیمی کشور کانادا حاصل سینفوین در حدود (20 ) فیصد پائنتر از حاصل رشقه ارزیابی گردیده است.
    سینفوین از اثر خشکسالی متداوم در تابستان خساره مند گردیده لیکن آبیاری نوبتی حاصل علوفه را به ظرفیت معین نگهداری کرده ظرفیت تولیدی علوفه سینفوین در اوایل بهار نسبت به دیگر مواقع سال زیادتر است.

ارزش تغذیه حیوانی :

     سینفوین از لحاظ پروتین غنی بوده لیکن از لحاظ درجه هضمیت در مقایسه با دیگر علوفه جات از قبیل White clover و Red clover دارای هضمیت متوسط بوده سینفوین در شرایط چراگاه دارای مقدار کم پروتین وهضمیت پائنتر از رشقه می باشد.

شاخل

Common Vetch (Vicia sativa



     شاخل از جمله علوفه جات مهم پلیدار نبات یکساله بوده که از لحاظ تغذیه حیوانی دارای ارزش خیلی زیاد بوده و اضافه تر از آن به مقصد ساختن بیده سایلچ و کود های سبز کار گرفته شده. از دانه شاخل در ترکیب جیره حیوانات مخصوصاً در فصل زمستان در کشور عزیز ما استفاده بعمل میآید. کاه خشک شاخل از لحاظ ترکیب غذای دارای (19 ) فیصد پروتین بوده و در یک کیلوگرام وزن خشک بیده (37 ) ملی گرام کاروتین ور علوفه تازه آن به مقدار (56 – 79 ) ملی گرام کاروتین موجود است.

توافق نبان شاخل :

     شاخل توافق بهتر در اقلیم سردسیر داشته درجه مقاومت در مقابل سردی نظر به انواع شاخل از همدیگر متفاوت بوده ولی بصورت مجموعی درجه مقاومت نسبی نبات در مقابل سردی به مقایسه با رشقه و شبدر کمتر بوده این نبات در خاکهای نوع (Sandy loam ) که دارای (pH(8.2 – 6.5 باشد توافق کرده. طول مرحله نموی نبات برای تولید بیده مدت (60 ) روز را در بر گرفته. شاخل در طول مدت نموی خویش به رطوبت زیاد ضرورت داشته اگر چه این نبات نایتروجن هوا را توسط بکتریای غدوات در خاک نصب نموده ولی ضرورت کامل نایتروجن را به حد کافی تکافو نتوانسته بنأًً استعمال کودهای منرالی نایتروجندار بیشتر مفید ثابت شده است. این نبات در مقابل استعمال کودهای فاسفورس دار و پتاشیم دار عکس العمل مثبت نشان میدهد.

کشت شاخل :

     شاخل به قسم پاشکی کشت میشود و همچنان به شکل مخلوط با نباتات مانند یولاف ، جو و دیگر انواع نباتات که ساقه های شان مستحکم تر اند یکجا بذر گردیده . بیده شاخل باید که به اصول فنی خشک گردیده و بوقت مناسب آن جمع آوری و ذخیره گردد تا از ضایعات بیشتر برگ جلوگیری گردد. 
کشت مخلوط این نبات با یولاف و جو در شرایط مناسب را برای ساختن چراگاه در ایام فصل زمستان و بهار بوجود آورده ، که بخاطر تولید بیده باکیفیت نباید استفاده دوامدار از چراگاه صورت گیرد.

انواع شاخل :

     دراکثریت نقاط دنیا انواع متعدد شاخل از قبیل (Common Vetch(Vicia sativa، (Hairy Vetch(Vicia villosa ، (Hungarian Vetch(Vicia pannonica ، (Monantha Vetch(Vicia monantha ، و یک نوع دیگر وحشی (Wild Vetch(Vicia angustifolia مروج بوده که نوع اخیری به قسم گیاه هرزه باعث ملوث شاختن در مزارع گندم میگردد.
    نوع شاخل معمولی (Common Vetch ) را بنام شاخل بهاری نیز یاد مینمایند که از لحاظ مورفولوژی نبات نیمه بته ای بوده ساختمان برگ و ساقه نبات نسبت به نوع (Hairy Vetch ) بزرگتر بوده و معمولاً به مقصد بیده استفاده می گردد.

درو شاخل:

     درو شاخل به مقصد علوفه هنگامی صورت می گیرد که اولین پلی نبات بوجود آمده و درو هم توسط داس های وطنی وهم توسط کمباین ها صورت میگیرد و در وقت جمع آوری بیده شاخل سعی گردد تا از ضایعات ریختن برگ جلوگیری گردد ، زیرا که برگ نبات نسبت به ساقه زودتر خشکیده و ضایعات بیشتر صورت می گیرد.

مقدار تخمریز : (15 – 16 ) کیلوگرام در فی جریب.

مقدار کود : (25 ) کیلوگرام کود DAP در وقت کشت و (25 ) کیلوگرام کو یوریا در فی جریب بعد از گذشت مرحله سبز شدن استعمال گردد.



یولاف
Oats (Avena sativa



     یولاف از جمله علوفه جات مهم زمستانی بوده به زودی نمو کرده که از لحاظ طعم و کیفیت خوراکه حیوانی برگهای آن شاداب دارای رنگ سبز تیره بوده اگر این نبات به همرای نبات پلیدار موسم سرد یکجا کشت گردد بهترین خوراکه را برای حیوانات مهیا میسازد . 
    یولاف به تناسب سایر غله جات سهل الهضم بوده بعد از درو ، قطع و پارچه کردن به مقصد تغذیه اسپ ، گوسفند ومرغداری تغذیه میگردد در اوایل بهار نیز کشت شده و کاه خوب برای تغذیه و بستر حیوانات تهیه میدارد که از این لحاظ اهمیت بیشتر را در بین دهاقین پیداکرده است.

موارد استعمال یولاف و مواد حاصله از آن :

   تغذیه حیوانات : یولاف خوراکه خوب برای اسپ ها ، مرغها و حیوانات× جوان مخصوصاً گاوهای شیری میباشد.
   تغذیه انسانها : از دانه یولاف انواع× مختلفه نان ساخته میشود در صورتیکه آرد یولاف با سایر غله جات یکجا مخلوط گردد از گندیده شدن آرد در وقت ذخیره جلوگیری می شود.
   موارد استعمال در صنعت : از× قشر یولاف در تصفیه منرالها و روغن های نباتی استفاده شده و از جمله محلل های عمده به شمار میرود. و از یولاف ادویه جات مختلفه نیز استحصال میگردد.

استفاده از علوفه :

     بعد از گذشت مدت (60 ) الی (70 ) روز بعد از کشت یولاف در شرایط ضروری و قلت علوفه جات اولین درو گرفته می شود. لاکن بعد از گذشت مدت (85 ) الی(110 ) روز مقدار تولید علوفه بیشتر میگردد. علوفه آن اکثراً به قسم تازه استفاده میگردد. یولاف خوراکه خوب تمام حیوانات بوده کاه آ ن نرم وبهتر از کاه گندم و جو میباشد.
    ازلحاظ ارزش مواد غذای برای حیوانات قابل هضم بوده از پروتین ، شحمیات ، ویتامین B1 و منرالهای مانند فاسفورس و آهن غنی میباشد.

آماده ساختن زمین :

    برای آماده ساختن بستر تخم دو ، سه مرتبه قلبه کافی بوده زمین باید قسمی آماده گردد تا تمامی کلوخ ها میده گردیده ، گیاه هرزه از مزرعه دور ساخته شده و زمین بعد از قلبه ماله گردد.

اوقات مناسب کشت :

    وقت مناسب بذر یظر به شرایط مختلفه اقلیمی در کشور ما از همدیگر فرق داشته چنانچه در مناطق گرمسیر کشور مانند چلال آباد ، کندهار ، هلمند وقت مناسب بذر در تیرماه از (15 ) سنبله شروع و الی ختم ماه میزان ادامه یابد و در مناطق سردسیر که خطر سرمای زمستان موجود باشد مانند لوگر معمولاً در اوایل یهار بذر گردیده تاریخ بذر از (15 ) برج حوت شروع الی (15 ) برج حمل نیز ادامه میآبد.

استعمال کود:

    استعمال مقدار (25 ) کیلوگرام کود DAP در فی جریب ساحه در وقت کشت ونیز مقدار (60 ) کیلوگرام کود یوریا در فی جریب در سه مرحله ، (20 ) کیلوگرام در وقت سبز شدن و متباقی بعد از هریک درو دفعات درو تطبیق گردد.

طروق کشت :

   به صورت پاشکی× 
   به× صورت خطی
     در طریقه کشت خطی به خاطر استفاده از تجارب باید از تخم پاش دستی استفاده گردد و نیز فاصله در بین دو قطار (15 ) الی (30 ) سانتی متر گذاشته شود. پیش از کشت زمین باید به وسیله مارکر خط اندازی گردیده و فاصله در بین قطار ها ذریعه مارکر تعین می گردد، به خاطر تکثیر تخم به پیمانه تجارتی از تخم پاش گندم استفاده می گردد.

آبیاری :

     آبیاری نظر به شرایط مختلفه مناطق ، خاک و مقدار بارنده گی از همدیگر فرق داشته تعداد (3 ) الی (4 ) آبیاری برای بدست آوردن علوفه ضروری بوده اولین آبیاری (3 ) هفته بعد از کشت و متباقی در وقت ضرورت به آبیاری در فاصله (12 ) الی(15 ) روز تطبیق گردد.

اوقات درو:
     به تعداد (2 – 3 ) درو علوفه به آسانی بدست میآید در صورت مشکل کمبود علوفه یولاف بعد از کشت مدت (60 ) الی (70 ) روز بعداز کشت اولین درو میدهد. ولی در صورت گذشت مدت (85 الی 110 ) روز مقدار تولید علوفه بیشتر می گردد.

تولید علوفه :

     تولید علوفه یولاف نظر به طول مدت نموی ، درجه حرارت مناسب ، نوعیت و حاصلخیزی خاک ، مقدار بارنده گی و رطوبت در خاک از همدیگر فرق دارد. طور اوسط مقدار (12 -16 ) تن علوفه سبز در فی جریب ساحه در شرایط مناسب اقلیمی کشور ما بدست آمده است.

کیفیت علوفه :

     از لحاظ کیفیت خوراکه حیوانی یولاف که دارای مقدار بیشتر پروتین خام نباتی و تعداد کم رشته های فایبری باشد معیاریست که از روی آن کیفیت علوفه را میتوان تخمین کرد.

جو

Barley (Hordeum vulgare



طریقه کشت :
    جو معمولاً به طریقه پاشکی کشت گردیده و نیز به شکل قطار به صورت خطی که فاصله بین هر قطار (15 ) الی (30 ) سانتی متر باشد معمولاً در تجارب بذر می گردد.

وقت کشت جو علوفه ای:

    وقت مناسب کشت تیرماهی به مقصد تولید علوفه از نیمه ماه سنبله الی ختم میزان میباشد.

مقدار تخمریز و عمق کشت:

    به مقصد تولید علوفه باید (25 ) کیلوگرام تخمریز در فی جریب استعمال گردد. عمق تخم در مناطق مرطوب (3 الی 4 ) سانتی متر و در مناطق نیمه خشکه یک اندازه عمیق تر باشد.

استعمال کود:

    استعمال کود به منظور تولید علوفه مقدار (25 ) کیلوگرام کود DAP و کود یوریا به مقدار (60 ) کیلوگرام در فی جریب زمین استعمال گردد. کود دای امونیم فاسفت در وقت بذر و کود یوریا در سه مرحله یکی در وقت بذر و متباقی بعد از دفعات درو استعمال گردد.

آبیاری :

    تعداد آبیاری یظر به شرایط خاک و ضرورت استفاده نبات تعین می گردد. برای بدست آوردن حاصل علوفه حد اقل (3 ) الی (4 ) آبیاری ضروری است. اولین آبیاری بعد از گذشت سه هفته ومتباقی در وقتیکه ضرورت باشد تطبیق گردد.

استفاده از جو:

    علوفه سبز این نبات از لحاظ طعم خوش مزه بوده برگهای آن شاداب و مغذی است. اگر این نبات به طور مخلوط به همراه علوفه جات دیگر مانند برسیم ، رشقه ، شبدر ، نخود و ماش به حیوانات خورانده شود ، خوراکه خیلی مناسب برای حیوانات خواهد بود.
    اولین درو نبات به مقصد بدست آوردن علوفه بعد از گذشت (60 ) الی (70 ) روز بعد از کشت در هنگام قلت علوفه گرفته می شود. لاکن به تولید بیشتر بعد از گذشت (90 ) الی (100 ) روز اولین درو گرفته می شود.
    علوفه جو اکثراً به قسم تازه مصرف رسیده مقدار اضافی آن به قسم سایلج و یا بیده ذخیره گردیده در وقت قلت علوفه تازه استفاده میگردد. جو خوراکه تمامی حیوانات بوده و کاه جو از لحاظ ترکیب مواد غذای قابل هضم و مواد پروتینی بعد از یولاف درجه بندی شده از دانه جو مخصوصاً برای تغذیه اسپ ها غذای خیلی مفید است. و برای تغذیه گاو های شیری در خوراکه مرغ ها و نسل های جوان حیوانات مختلفه واقع می شود.
    از لحاظ داشتن اهمیت انواع اصلاح شده آن تحقیق گردیده و با استفاده ارزشهای تخنیکی مقدار بیشتر تولید بدست میآید.

مقدار و تولید علوفه:

   مقدار تولید علوفه سبز (9 ) الی (13 ) تن در فی جریب.
   مقدار ماده خشک (2 ) الی (3 ) تن در فی جریب.

کیفیت علوفه:

    از لحاظ کیفیت علوفه ایکه مقدار پروتین نباتی بیشتر و رشته های فایبر آن کمتر باشد دارای کیفیت بهتر می باشد. از لحاظ کیفیت در (50 ) فیصد مرحله گل اندازی پروتین خام (7.7 ) فیصد و در مرحله تشکیل غلاف اندازه پروتین خام (9.85 ) فیصد می باشد.

باجره

Sorghum ( Sorghum bicolor 

    باجره منبع مهم خوراکه انسانها ، پرنده گان و علوفه حیوانی در اقلیم های خشک ، نیمه خشک و مناطق حاره دنیا می باشد. تولیدات دانه باجره (75 ) فیصد در تغذیه انسان ها (15 ) فیصد در تغذیه حیوانات و پرنده گان و متباقی شان در ساختن بیر به مصرف میرسد. این نبات به مقابل خشکسالی ، درجه حرارت نسبتاً بلندتر و سیلاب یک اندازه مقاومت داشته و علف تازه آن تا حدود (70 ) الی (80 ) فیصد برای حیوانات قابل هضم است. و این نبات یکی از سابقه دارترین نبات اهلی شده می باشد ، امکان دارد باجره از شرق افریقای مرکزی ( سودان و حبشه ) نشئت کرده باشد. (90) فیصد باجره در چین ، هندوستان و افریقا تولید گردیده و ممالک عمده تولید کننده دیگر عبارتند از امریکای جنوبی ، آسترالیا وامریکا است.

خاک برای باجره:
    باجره در خاکهای نرم و حاصلخیز حاصل  خوب داده اگر چه در خاکهای زه دار ، تیزابی و نمکی نیز بخوبی میروید. ولی بالای حاصل آن تأثیر منفی بار میآورد.
آماده ساختن زمین برای باجره علوفوی :
    زمین یا خاک برای بذر باجره زمین باید نرم و هموار گردد که یکبار قلبه عمیق شده بعداً ذریعه قلبه (9 ) فال کلوخ های آن در دو سه مرتبه از بین برده شود و بعد از ماله برای بذر آماده گردد. بهترین حاصل از زمین های بدست میآید که در تیرماه یا زمستان قبل قلبه شده باشد و زمین خوب آماده بذر گردد. تخم باید عاری از گیاه های هرزه و تخم حشرات باشد.

طریقه کشت باجره علوفوی :

    بذر تخم باید در زمین وتر یا نمدار صورت گیرد و تخم بعد از پاشیدن باید به عمق(4 ) الی (5 ) سانتی متر توسط خاک نرم و مرطوب پوشیده شود. این کار توسط میخ ماله (9 ) فال و یا شاخ ماله به خوبی صورت میگیرد باجره به در طریق کشت می گردد.
1)   طریقه پاشکی .
2)   طریقه خطی .
1 – طریقه پاشکی یا محلی :
    در این طریقه بعد از آماده ساختن زمین حینیکه رطوبت کافی در خاک موجود باشد ، تخم و کود به صورت یکنواخت پاش داده بعداً توسط خاک نرم پوشانیده شود ، درینصورت خاک باید رطوبت کافی به مقصد جوانه زدن تخم داشته باشد.
2 – طریقه خطی یا فنی :
    درین طریقه تخم در قطار هائیکه از همدیگر (30 ) سانتی متر فاصله داشته ، بعد از آماده ساختن زمین و کود پاشی بذر شده و توسط خاک پوشانیده شده و باید برای جوانه زدن تخم رطوبت کافی در خاک موجود باشد.

وقت مناسب بذر:

   به مقصد علوفه ازØ اوایل حمل الی ختم سرطان .
    به مقصد تولید تخم  15 سرطان الی 15 اسد.Ø

مقدار تخمریز:

    به مقصد علوفه  15Ø کیلوگرام تخم در فی جریب.
   به مقصد تولید تخم 4 کیلوگرام تخم در فی جریب.Ø

کشت خطی :

   به مقصد علوفه فاصله بینØ قطارها (30 ) سانتی متر و فاصله بین نبات (9 ) سانتی متر باشد.
    به مقصدØ تولید تخم فاصله بین قطار ها (60 ) سانتی متر و فاصله بین نبات (15 ) سانتی متر باشد.

آبیاری :

    آبیاری اول (15 ) روز بعد از کشت و آبیاری های بعدی (3 – 4 ) مرتبه طبق ضرورت نبات و خاک عملی گردد و فاصله بین دو آبیاری (7 – 12 ) روز رعایت گردد.

ترکیب کیمیاوی علوفه باجره :

    برگهای جوان باجره دارای مواد کیمیاوی گلوکوسید ( (Glucosideبوده که از تجزیه این ماده موادی زهری بنام پروسیک اسید آزاد میگردد که موجودیت این ماده نظر به گذشت زمان تا وقت پخته شدن در نبات کم میگردد. درجه حرارت پائین و یخبندی به اندازه این مواد را در باجره زیاد شاخته بناءً تغذیه نباتا یخ زده تا وقت خشک شدن مضر بوده.
    علاوتاً از اثر موجودیت مقدار بیشتر مواد نایتریت در خاک مواد سمی بیشتر گردیده و نباتاتی که به خشکی مواجه شده باشند دو باره به نمو شروع نموده اندازه مواد سمی درآن زیاد بوده در اثر تغذیه گاو ها نظر به گوسفند ها به این ماده زیادتر حساس می باشد. برای کنترول از زهریت حیوانات به مشوره اکتر وترنر از پیچکاری که از مرکب سودیم نایتریت و یا سودیم هایدروجن سلفیت بوده در رگ حیوان زرق گردد.
    بیده باجره بسیار به احتیاط به حیوانات تغذیه گردد، گرچه اکثراً زهری نمی باشد، خصوصیات زهری بودن نبات در انواع اصلاح شده و دورگه نبات خیلی کم یا اکثراً موجود نمی باشد.
    علوفه خشک باجره نسبت به علوفه جواری دارای مواد معدنی زیاد بوده اندازه پروتین خام نباتی ، نشایسته و رشته های فایبری در باجره تقریباً مشابه به جواری می باشد.

تغذیه حیوانات :

    از دانه باجره ، سایلچ  وبیده باجره به صورت جداگانه استفاده می شود. باجره به قسم چراگاه نیز بذر شده از لحاظ کیفیت غذای به مقایسه جواری به حیوان خوش مزه بوده و ارزش غذای آن با علوفه جواری مشابهت دارد.

ارزن علوفوی

Pear Millet ( Pennisetum americanum)

    ارزن به مقصد خوراکه انسانها ، حیوانات و پرندگان استفاده گردیده واز علوفه آن به مقصد تغذیه حیوانی نیز استفاده به عمل می آمد.

    ارزن در مناطق خشک ، نیمه خشک ، درجات حرارت بلند و خاکهای ریگی مقاومت داشته به خوبی میروید . قابلیت هضم بهتر را در معده حیوانات دارا بوده عاری از مواد زهری است.

خاک :

    ارزن در اکثر انواع خاکها میروید ولی خاکهای نرم و حاصلخیز مناسب تر است. در مقابل آب های ایستاده ، خصوصیات القلی و تیزابی خاک نیز تا اندازه مقاومت دارد.

آماده ساختن زمین:

    خاک نرم و بستر هموار برای نموی مناسب نبات مساعد است. زمین باید عمیق قلبه شده ودو یا سه مرتبه ذریعه 9 فال نرم گردیده و بعد از ماله تخم و کود پاشیده شده ، عمق تخم نباید از (2 الی 3 ) سانتی متر عمیق تر باشد و موجودیت رطوبت کافی خاک برای جوانه زدن تخم ضرورت است.

طریقه کشت:

1)   به طریقه محلی یا به صورت پاشکی : باید متیقن شد که مقدار رطوبت کافی در خاک موجود بوده، بعداً تخم مساویانه به روی زمین پاشیده شده به همرای خاک نرم سطح زمین به عمق مناسب زیر بستر خاک گردد.
2)   کشت بصورت فنی یا خطی: کشت باید تحت شرایط مناسب رطوبت عملی گردد و فاصله بین دو قطار (45 ) سانتی متر گذاشته شود.

اوقات کشت:

تاریخ بذر به مقصد تولید علوفه در کشور ما از اوایل حمل الی اخیر سرطان و به مقصد تولید تخم از 15 جوزا الی 15 سرطان مساعد است.

مقدار تخمریز:

    برای تولید علوفه استعمال مقدار (4 – 5 ) کیلوگرام تخم در فی جریب و به مقصد تولید تخم بي 





2. آرفهر ،والتر اصول اصلاح گیاهان زراعتی دانشگاه مشهد چاب دوم 1380
3. عبد مشانی، داکتر سروش اصول نباتات تکمیلی ج1 انتشارات دانشگاه تهران چاپ اول
4. اهدایی ، بهمن اصلاح نباتات انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد 1383
5. فارسی, داکتر محمد اصول اصلاح نباتات انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد 1383
6. سلیمان، فرشته ژنتیک عملی ،انتقالی،مالیکلولی، انسانی نشر ماهرنگ سال 1382
7. http//danishnamahroshd.ir
8. www.http//kishawarzi.blogspot.com

تهیه کننده  انجنیر محمد اصغر " میرویس - میهن یار " اکبری                                                          


Role of Veterinary Science on Food Hygiene and Public Health in Afghanistan -2006

Introduction
       Veterinary science contributes to human health by taking care of the animals’ health and is also a core discipline that performs essential public health functions and directly influences to human health. Focus on promoting animal health, animal products quality, food quantity and food hygiene is most important in developing countries including Afghanistan. Less than 50 % of consumers’ food obtains from agriculture and livestock in Afghanistan.  The staple foods have been imported from surrounding countries. Since (2004) Afghanistan’s government focuses on improvement food producing and working on nutritional status of malnourished people by providing qualitative and high protein foods in the country. Establishment of a desirable veterinary public health service is a critical phenomenon to solve the problems, which was ignored in the past three dictates,
According to the consumers’ demands, I considered working on a questioner as my graduation dissertation (Monograph). The purpose of this monograph was to conform the government inconsequence and to find a solution for the problems.

Objectives
1.      To find the responsibilities of Ministry of Public Health on food quality control and public awareness.
2.      To study the role of Ministry of Agriculture and Livestock on animal products and food safety.
3.      To know the procedure of import and export of animal and animal products via on Ministry of Trade responsibilities.
4.      To evaluate the activities of Kabul Municipality on animal products marketing. 

Materials and Methods
v  Library study:
-          Review the history of veterinary services and food quality control and hygiene in Afghanistan.
-          Review the veterinary laws regarding food quality control in Afghanistan.
v    Questioner & Interviews
-          Interview with the consumers about the procedure of food hygiene and quality control through the government regarding consumers’ needs. (n=40)
-          Interview with  official staffs of  four ministries , Public Health , Agriculture, and Trade, and Kabul Municipality as well, which have the responsibility of food hygiene and quality control in Afghanistan.(n= 12)

Results and Discussion
  A part of the responsibility of the ministries of, Public Health, Agriculture and Trade, and Kabul Municipality is to manufacture, process, import, export, lay out the food quality control and take care of public health in Afghanistan.
   
 Department of food quality control and zoonotic diseases is the only organisation for food quality control in the Ministry of Public Health, which has about 45 veterinary staffs in Kabul city and 6 provinces that are covering 34 Provinces of Afghanistan. Zonootic diseases were coordinated in the department of food quality control with collaboration of some organisations but concerning food quality control and hygiene there was no any improvement. From 4 food quality control laboratories just two of them were active. There were no any active food quality control laboratories at the provincial offices.
   The Ministry of Public Health should solve the food hygiene and quality control challenges in Afghanistan. To achieve in this objective, we need to establish as effective veterinary public health service system, which can cover the challenges. It is necessary to amplify the department of food quality control and zoonotic diseases because the services of this department couldn’t cover entire the country.
Based on my survey the argent needs of this section are as follows:
·    Provincial branches should be more equipped.
·         More veterinarians should be employed
·         Inauguration of new branches in the different provinces.      
   
v      Veterinary services arraign through the General Department of Veterinary Services (GDVS) of Ministry Agriculture and Livestock in Afghanistan. GDVS provides animal health services and evaluates the other organisations’ activates regarding to the veterinary services. Veterinary staffs for providing animal health services were about 985 ± 15 and 114 ± 5 veterinarians working at sub department of food quality control and quarantine as well. There was an equipped laboratory in Kabul and also four laboratories were in Herat, Balkh, Nangarhar and Kandahar provinces, but provincial laboratories were not well equipped and active. Evaluation of all official documents regarding animal products safety and quality control was done through GDVS, mostly the food samples were sent from border regions, which took a long process and sometimes caused problems for suppliants and punctilious food examinations. The food supply companies and animal food marketing were evaluated through an irregular procedure and evaluation services have been mostly arranged by central office in Kabul.    
   According to the importance and purview of the veterinary services, the current estimated staffs by this survey are not enough for veterinary services in Afghanistan. According to the survey results my recommendations are:
·         More specialists should be employed.
·          Central and provincial laboratories of food hygiene and quality control should be well equipped.
·         Training of the staffs toward new knowledge and technology.
·          Lay out the rational strategy to harmonize all organisations’ activities.

v       Unfortunately there was no any department of food quality control in the Ministry of Trade to work on food import and export, animal products and no any veterinary staffs as well. The samples of imported food products and food products for export were sending to the Ministry of Public Health’s laboratory for examination and the samples of animal products were sending to the ministry of agriculture’s laboratory to examine for health certification, it took a long process to admissions and was a problem for merchants and their perishable materials. The samples were taking through the non proficient people and were sending to the laboratories through unsafe way, because there was no any specialist.
Based on my survey, what is necessary to do?
·             Establishment of an equipped food quality control section at the Ministry of Trade and extension of some branches in border areas to control import of low quality materials.
·          
  Kabul Municipality also had no any official organisation and department, which the food quality control proficients work in. The slaughterhouses were controlling through this organisation in the past. Recently the slaughterhouses were controlling through the Ministry of Agriculture because the Kabul municipality had no any veterinary Staff. The surveillance of food marketing was applied through unspecialized people and on any veterinarian was employed in that organisation. The most important areas, which related to veterinary public health service are controlling of street dogs, slaughterhouses, butcheries, animal marketing and etc. Some of above mentioned activates were done through the Ministry of Agriculture.
Kabul Municipality is a main organisation in the capital of the country, which provides all social and public utility services for people. The activity of this organisation is more   considerable for public health by controlling of food marketing, storage, and etc.
 Existence of veterinary public health department for covering the above mentioned   problems is very important in different municipalities in Afghanistan.
Conclusion
Based on this monograph, the new information has been collected about the official and technical progress of food hygiene and food quality in Afghanistan.  The situation of food safety and quality control was a considerable challenge for public health. Marketing of animal products, import of animals and animal products, open borders and quarantine of common diseases are the most important points, which are belonging to the animal health and products. These factors directly influence on public health in Afghanistan.

 
The summary of monograph in undergraduate course
Faculty of Veterinary Science
Kabul University
Afghanistan 2006

dr_qadis@yahoo.com
---------------------------------------------------------------------------------------------------